ایلیاسا (قسمت اول)1
- در روش نورانی حمله نمیکنی و دفاع نمیکنی بلکه مهار میکنی و به کنترل درمیآوری. نه تحمیل میکنی و نه تحمل بلکه واقعیت را حمل میکنی. در روش نورانی با جنگیدن میجنگی و با صلح مصالحه میکنی. بجای مقاومت، نیروی مهاجم را بر علیه خودش بکار میگیری و یا در توافق غلبه مییابی. بجای مقابله مفاهمه را به میان میآوری، صید کردن را بر شکار کردن ترجیح میدهی و انعطافپذیری را به جای خشکی و شکنندگی برمیگزینی. کارها را آسان میگیری و به سادگی با آنها مواجه میشوی. قدرت شرارت را در عین قبول واقعیت آن، انکار میکنی زیرا شاید واقعیت داشته باشد اما حقیقت ندارد.در روش نورانی، از بحث و جدل کناره میگیری و بیشتر به حرکت از کنارهها تمایل داری. غالباً بجای مواجهه مستقیم برخورد غیرمستقیم را بکار میبندی و بجای یک قالب ثابت قالبهای گوناگون را اتخاذ میکنی بدون آن که اصل واحد آنها دو شود. در این شیوه خودپنداری را ترک میکنی و با همذاتپنداری میپنداری. میگذری و درگیر نمیشوی. نسبیت جهان و چیزها را به خاطر میآوری و مطلق گرایی را فراموش میکنی.(1)
- روش من همانند نور است و مانند ابر است و مثل طبیعت عمل میکند … شیوه من نرمی و هماهنگی و همسوییست. در این طریق، محبت و آگاه کردن (فهماندن) و راه بردن (مهار کردن) ضروریست. اساس آن بر عدالت و راستی و درستی است و اجبار و خودبینی و مطلق انگاری در آن راه ندارد. همذات پنداری بجای خودپنداری عمل میکند و مهار کردن بر حمله و دفاع ترجیح دارد. جهت آن حقیقتگرایی و آشکارسازی حقیقت است. متناسب با شرایط و هماهنگ با زمان و مکان است. با تغییر شرایط تغییر میکند اما اصل آن یکیست و ارکان آن ثابت است.(2)
- آنکه به روش نورانی عمل میکند، واقعیت آنچه را که هست میپذیرد اما بر آنچه میخواهد متمرکز است و جز به آن راضی نمیشود. زور و اجبار را ترک میکند. او به هر شکلی که لازم است در میآید اما از مرکزیت خود در نمیآید و مشاهدهگر میماند. در مقابل چیزی نمیایستد و جایی هم نمیایستد که چیزی در مقابلش ایستاده باشد. صورتش عوض میشود اما سیرتش تغییر نمیکند و اصلاش یگانه است. اگر شاخههایش بر اثر جریان باد به هر طرف تکان بخورند، باکی نیست زیرا ستون وجودی او ثابت و واحد است و ریشه هایش در خاک محکماند. او با شرایط میرقصد اما کنترل جریان رقص در دستش است.(3)
- ابر به هر شکلی که باد آنرا در میآورد درمیآید اما همان ابر است که هست. سبک است و بالا میرود و در بالا هم سیال است. با آنکه بالاست اما با باران خود پایین میآید و گاهی از طریق مه به سجده میافتد. ابرها با شرایط زمان خود را هماهنگ میکنند. همیشه بصورت باران نمی بارند گاهی بصورت شبنم خود را در دسترس قرار میدهند. وقتی هوا سرد شد برف و تگرگ میآید و گاهی که هوا گرم است دیگر نمیبارد… همه چیز از ابر پدید میآید حتی آبها و دریاها هم. ابر معلم و پروردگار آب است و آب آنچه آموخته و آنچه میکند از اوست که دارد. اگر روان است و به هر شکل درمیآید اینرا از ابر آموخته و از او آموخته همیشه اصل خود را حفظ کند، زندگی ببخشد، به وقتش منجمد شود و به وقتش مایع باشد یا بخار شود. از ابر آموخته که نرم و انعطافپذیر باشد، هرگز نشکند و خود نیز چیزی را نشکند. همواره پذیرای نور است و نور را از خود عبور میدهد و با خود حمل میکند. ابر به او یاد داده است که چگونه ساده و شفاف باشد و هر جا که رها شود به مبدأ خود، به دریا بازگردد… لائوتزو و پیش از آن فرزانگان دیگری فهمیده بودند که آب الگویی کارساز است. او میگفت که برترین خوبی، مانند آب است. بدون آنکه تلاشی کند یا به زحمت بیفتد، خوبی هایش به همه میرسد. متواضع است و پستترین جا را برای خود برمیگزیند و از این نظر بسیار شبیه به روح آسمان است. آب که نرمترین چیزهاست و از همه تسلیمپذیرتر است میتواند بر سختترین چیزها غلبه کند و آنچه خود قالبی ندارد میتواند در بیصورتی راه یابد. رودها با تواضع و افتادگیشان است که میتوانند درهها را به تسخیر خود درآورند. انسان بزرگ با کوچک کردن خود، رهبری مردم را عه دهدار میشود. حالا اگر تو هم به آب نگاه کنی میبینی که آب به هر شکل که درمیآید همان آب است چون نرم است و جریان دارد. حتی از میان کوهها عبور میکند. در سطح زمین جاری میشود. زمین را میشکافد، بخار میشود و بالا میرود اما هنوز آب است. به هزار شکل درمیآید اما یکیست. تغییر میکند اما یکیست و اصل آن دگرگون نمیشود. اگر کسی آنرا ترک کند زندگی را ترک کرده و اگر کسی با آن بجنگد با حیات خود جنگیده. همه حاضرند برای آن بجنگند اما هیچ کس حاضر نیست با آن بجنگد و او خود با هیچ چیز نمیجنگد…(4)
- کلیدیترین شیوه، نرمی است و مؤثرترین نرمی، نرمی هماهنگ است و مؤثرترین هماهنگی، هماهنگی فعال است و مؤثرترین هماهنگی فعال، هماهنگی همسو است.(5)
- هر زمانی روش خود را میطلبد و هر طلبی روش خود را میخواهد. اگر طالب چیزی هستی به طبل زمان گوش کن و هماهنگ با آن طلبت را بطلب.(6)
- حقیقتگرایی و آشکارسازی حقیقت حرکت عمومی هستی و کائنات است و همسویی با آن همسویی با جهان است. (7)
- بهترین روشها هماهنگترین روشها است.(8)
- اندازه توفیق و اثرگذاری چیزها و روشها متناسب با هماهنگی آنهاست. برای تحقق، میبایست با هر چیزی به روش هماهنگ برخورد کرد و برای هر هدفی با شیوهای متناسب اقدام نمود.(9)
- هر روشی تنها در زمان و مکان خود و برای هدف متناسب با خود، اثر لازم و کافی را دارد.(10)
- برای برخورد هماهنگ، همذاتپنداری و همذاتگری ضروری و اجتنابناپذیر است.(11)
- بجای نه، میتوان گفت بر فرض بله و آنگاه واقعیت نه را از این طریق به اثبات رساند.(12)
- آنچه شکستنی است شکسته خواهد شد. تلاش برای حفظ آن، بیهوده است.(13)
- غالباً شاید و اگر بهتر از حتماً و هرگزاند.(14)
- آگاه کردن، نرمی کردن است و بالاترین نرمی محبت است.(15)
- بجای ضربه زدن لمس کن.(16)
- در طبیعت، موجوداتی که به اصل نرمی عمل کردند به حیاتشان ادامه دادند و آنها که از اصل سازگاری و انعطافپذیری خارج شدند از دور حیات خارج شدند.(17)
- اجبار مردود است مگر آنکه لباسی بر تن محبت باشد آنهم در زمان اجتنابناپذیر بودن آن.(18)
برگرفته از کتاب تعالیم حق (الاهیسم- جلد دوم) -اثر ایلیا «میم»
[1] اکثر این توصیه ها از سال 1375 تا 1381 توسط استاد ایلیا معلوم و بیان گردیده است و این بخش گزیده قسمت اول بوده و شامل بازنویسی توصیه های مذکور است. لازم به یادآوری است که بیشتر این متن حاصل بازنویسی و نقل به مضمون کلام استاد بوده و «عین کلام» نمی باشد.