تنوع گرایی اندیشه ای و کثرت گرایی ذهنی
برگرفته از کتاب آمین جلد یک
تاریخ انتشار ۱۳۸۷
[متن اعترافات ایلیا «میم» درباره اتهام اشاعه، لیبرالیزم معنوی و پلورالیزم در جامعه؛ این اعترافات به درخواست دایره مذاهب تهیه و منتشر شد. ]
اساس اعتقادات اسلامی از تعلیمات پیامبر اسلام (ص) و آن هم از تعلیمات جبرئیل (ع) به او حاصل شده است. اگر این را یک مجموعه اعتقادی غیرمرکب بدانیم آن وقت معنای اعتقادات متکثر ملموستر میشود.
مکتبها و اندیشهها و جریانات مختلف باطنی را گذرانده بودم. هر کدام از این مکتبهای باطنی مانند قارهای از اندیشههای بی شمار است. سالها هم به موازات آنها و با نگاهی به آنها تفکر کرده بودم بنابراین در بینش و نگاه خود، اندیشههای دیگر و دیدگاههای مختلف را در نظر داشتم. بخشی از ذهنم تبدیل به برآیند اندیشهها و آموزههای مکتبهای باطنی دیگر شده بود و الان هم هست. اندیشههای یونان و مصر باستان، اسلام، مسیحیت، یهودیت و ادیان دیگر، اندیشههای هندوئیسم، بودیسم، شمنیزم، اسپریتیزم، تائوئیزم و دهها ایسم و آنتی ایسم و متا ایسم دیگر.
بیش از همهٔ آنها، در قرآن و کتاب مقدس تفکر کرده بودم و بسیار بیشتر از بقیه تحت تأثیر اینها بودم. اگر کل افکارم را به یک قاره بزرگ تشبیه کنم لااقل یکی از کشورها، برآیندی از کلیه اندیشهها و مکتبهای باطنی بود. نزدیک به چهار هزار صفحه دربارهٔ انواع روشها و دیدگاههای علوم باطنی نوشتم که همه، حاصل تفکرات و مشاهداتم بود. تحقیق و تفکر در مکتبها و جریانات باطنی برمی گشت به دوران قبل از شانزده سالگی و حالا برآیند و نتایج آن اندیشهها در من باقی مانده بود. در این قاره بزرگ اندیشهها، در کنار آن کشوری که برآیند و عصاره اندیشههای مکتبهای گوناگون باطنی بود یک کشور بسیار بزرگ وجود داشت، کشوری که مانند یک شبه قاره بود. اینها اندیشهها و یافتهها و مشاهدات خودم بود. نظریات بنیادی و تئوریهای مبنایی که آنها را یافته و درک کرده بودم… اما بزرگترین کشور اندیشههایم را از قرآن و کتاب مقدس و معلمان بزرگی چون علی (ع) و ائمه هدی داشتم. کلمات و اندیشههای امام علی (ع) و امام صادق (ع) واقعاً حیرت انگیز و به شدت حکیمانه بودند. اینکه میگویم بودند به خاطر این است که دارم موضوع را از دیدگاه گذشته و از نگاه کسی که با اکثر یا شاید همه جریانهای باطنی آشنایی داشت میگویم. نمیدانم، آیا موضوع تکثرگرایی که در لابلای تهمتهای کذب و نسبتهای دروغ مطرح شده بود، همین است. اگر این است، که واقعیت دارد و اگر نیست، این کماکان واقعیت است و واقعیتهای دیگری هم هست. همین موضوع تبدیل به زمینهٔ عملی تنوع گرایی و پلورالیزم شد. یعنی مثلاً مذهب شیعه را تنها راه اصلی نیل به حقیقت نمیدانستم بلکه آن را یکی از راهها میدانستم به موازات راههای دیگر. گمان نمیکنم که دیگر مسلمانان ایماندار یا مسیحیان یا یهودیان یا امتهای دیگر، که به هر نحو به خداوند ایمان دارند و موحد محسوب میشوند، گمراه و در مسیر نابودی باشند. فکر میکنم و میکردم که حتی یک انسان ظاهراً غیرمتشرع، اگر ایمان به خدا داشته باشد و موحد باشد، اگر مهربان و بخشنده باشد، اگر انسان باشد، همین میتواند او را به خداوند بازگرداند و نجات دهد. اگر یک مسیحی، یهودی، زرتشتی، هندو، بودایی یا هر دین و فرقه و غیرفرقه دیگری، اگر واقعاً تسلیم و خدمتگزار خدا باشد، او هم نجات یافته است. هر کسی که به خدا عشق بورزد و خدا را و خلق خدا را دوست داشته او امکان رستگاری معنوی خواهد داشت. خود من مسلمان هستم و اسلام را کاملترین دین خدا میدانم اما معتقدم که امکان نجات و رستگاری برای همه مردم جهان و همه بشر وجود دارد. خداوند برای هر کسی راهی را قرار داده است حتی برای کسانی که ظاهراً غرق در فساد و گمراهی اند.