خبری از درون برا دنيای آينده

تالیف: نونا صالحی

با وجود اينكه امروزه در زمينه فناوري شاهد اين همه پيشرفت‌ها و دستاوردهاي قابل توجهي بوده‌ايم اما در كنار آن يك سوال قابل توجه باقي مانده است.  اينكه اين پيشرفت ها و دستاوردهاي تكنولوژيك تا چه حد و از چه زوايايي مي‌تواند پاسخ گوي نيازهاي انسان باشد؟

براي پاسخ به اين سوال به نظرم بهتر است ابتدا به نظام تفكري حاكم بر آن اشاره كنيم. زيرا كه هر كدام از دستاوردهاي بشر محصولات انديشه اند. در اين راستا مي‌توانيم به خودمان و جهاني كه در آن زندگي مي كنيم، نگاه كنيم. از ديدگاه فيزيك نيوتني مي‌بينيم كه جهان در دو سطح انرژي و ماده تجلي پيدا كرده است. همانطور كه مي‌بينيم ما و جهاني كه در آن زندگي مي كنيم شامل دو جريان ظاهرگرا و باطن‌گرا است. و حتي در اين ميان طرز تفكر، سير انديشه ها، نيازها، سوالات، نوع برخورد با مسائل و به همين ترتيب دستاوردهاي انسان هم بر اساس اين دو رويكرد شكل گرفته است…

در واقع به نوعي مي‌توان گفت نظام هاي تفكري حاكم بر جهان هم زاييده اين دو رويكرد ظاهري و باطني هستند و هر انديشه‌اي هم  به دنبال خود محصولات و فرآورده هايي دارد. در اين ميان فناوري و دستاوردهاي آن به نوعي از محصولات و مصاديق بارز جريان تفكر ظاهرگرا، هستند.

در واقع تجلي انديشه ها و دستاوردهاي آن در جهان قابل رويت است و حتي براي نمود بيروني آن مي‌توان به غرب و شرق جهان اشاره كرد. همان‌طور كه ديده مي شود در غرب به نوعي شاهد تفكر ظاهرگرا به عنوان تفكر حاكم و غالب هستيم حال آنكه در مقابل آن در شرق، نظام تفكري باطن گرا غالب است و حتي ديده مي شود كه تا چه حد تفاوت انديشه ها و هر كدام از اين جريانات فكري نحوه زندگي آنها را از يكديگر متمايز ساخته است.

حال سوال اين جاست كه آيا مي‌توان گفت كه ميان اين دو جريان برتري وجود دارد؟ دستاوردهاي كداميك بهتر است؟ يا اينكه كداميك از آنها مي‌تواند بهترين شيوه تفكر و پاسخگوي كامل تري باشد؟

از ديدگاه تفكر متعالي پاسخي كه مي‌توان به اين سوال داد اين است كه در صورتي كه بخواهيم به بهترين روش ممكن عمل نماييم، مي بايست اين دو جريان را توأماً به كار ببريم… تفكر متعالي در مقابل جز نگري بر كل نگري تأكيد دارد. نقطه تعادل ظاهر و باطن و دربردارنده و كامل كننده هر دو مي باشد.(1)

دوباره برگرديم به سوالي كه در ابتدا مطرح شد. امروزه فناوري در عين حال كه موجب رفاه، آسان و سريع تر كردن كارها و حل بعضي از مسائل شده است مسائل ديگري را به دنبال خود  ايجاد كرده است. اما شايد بهتر باشد ادامه بحث مربوط به فناوري را از زبان يك آينده شناس غربي و متخصص در زمينه فناوري بشنويم:

جان نايس بيت يكي از آينده‌شناسان معروف آمريكا و دانش آموخته دانشگاه‌هاي هاروارد، كرنل و يوتا است كه در رشته‌هاي علم و فناوري تخصص دارد. وي با آفرينش مفهوم حس برتر (High Touch) در برابر فناوري برتر (High Tech)، از ضرورت ايجاد معنا در جوامع انساني و به ويژه در سازمان‌ها و شركت‌ها سخن ميگويد.

از نظر او تفاوت دنياي امروز با گذشته در اين است كه امروز پيشرفت فناوري به قدري سريع است كه دگرگوني‌هاي اجتماعي به پاي آن نمي رسد. بنابراين يك شكاف فزاينده ميان تغييرات فناورانه و اجتماعي به وجود آمده كه ما را به دردسر مي‌اندازد. گذشته در حال رجعت است و با وجود اين همه پيشرفت‌هاي سريع فناوري نوعي خلا و حسرت نسبت به گذشته حاكم شده است گويي از آنطرف هر چه علم و فناوري پيشرفت مي‌كند، به همان نسبت تمايل مردم به گذشته بيشتر مي شود. آينده تاريخ به سمتي پيش مي‌رود كه ما هنر، سبك‌ها و تفكرات گذشته را بيشتر به كار مي‌بريم.

جان نايس براي اينكه مفهوم فناوري برتر- حس برتر را بهتر انتقال دهد مثال‌هاي متعددي مي زند. معتقد است كه اگر به خوبي نگاه كنيم مي‌توانيم مظاهر آن را ببينيم. تجلي آن در پزشكي نوين قابل رويت است. از سويي هرچه پزشكي نوين در حال پيشرفت است، مشاهده ميشود كه تمايل روزافزوني به پزشكي بر پايه حس برتر ايجاد شده است. رواج تكنيك‌هايي مانند ماساژدرماني، هوميوپاتي، طب سوزني و توسل به دعا براي شفا، گوياي همين موضوع است. هرچه فناوري بيشتري را به بيمارستان هايمان تزريق مي‌كنيم، رغبت مردم به استفاده از خدمات بيمارستاني كمتر ميشود. اين به معناي قهركردن با فناوري و پزشكي نوين نيست، بلكه نشان مي‌دهد كه مردم چيز ديگري ميخواهند. آنچه مردم ميخواهند، قدرت درمان “حس” است. در واقع فناوري برتر ميكوشد زمان را كوتاه كند و تا جايي كه ميتواند به رويدادها شتاب بدهد. اما حس برتر مي‌كوشد زمان را طولاني‌تر كند. فناوري برتر از ما مي‌خواهد در كمترين زمان ممكن هرچه بيشتر توليد كنيم. اما حس برتر به ما فرصت ميدهد از ناشناخته‌ها پرده برداريم.

جنبه ديگري از حس برتر كه در دنياي سازمان‌ها و شركت‌ها به روشني مشهود است، رجعت به معنويت و حتي مذهب. سال گذشته يك كتاب مديريتي به نام “مديرعامل مومن” منتشر شد كه در فهرست پرفروش‌ترين كتاب‌هاي نيويورك تايمز قرار گرفت. عناوين مشابه ديگري هم به چشم مي‌خورد: رهبري آميخته با معنويت، مدير درمانگر و مديريت از راه قلب. تأثير معنويت بر مديريت همه‌جا مشهود است. تا همين اواخر اين احساس حاكم بود كه دين در جريان غالب كسب وكار جايي ندارد. امرسن، نويسنده آمريكايي، بهترين آموزه رهبري را در نوشته‌اي پيرامون اعتماد به نفس ارائه داده است: “روح شما خبر از درونتان ميدهد. چرا كه در وجود همه هست”. امروزه  اين سخن و طرز فكر دوباره در حال رواج پيدا كردن است. نمونه ديگر آن شركت والت ديسني است كه يكي از بزرگترين مروجان فناوري جديد در آمريكا به شمار ميرود. همانطور كه ميدانيد اين شركت، شهربازي هايي دارد كه به “دنياي آينده” معروف است و شما با گردش در آنها ميتوانيد يك تور تفريحي به دنياي آينده را تجربه كنيد امروز فعاليت‌هايش بيشتر بر تصويركردن آينده متمركز است. زماني كه مديران اين شركت تصميم گرفتند يك “دنياي آينده” جديد بسازند، پسروي كردند، يعني به سراغ سبكها، روشها و الگوهاي گذشته رفتند. گويي “دنياي آينده” با ژولورن آغاز ميشود و با باخ راجرز پايان مييابد. جهان آينده پس‌رونده است و اصالت خود را در گذشته جستجو ميكند. همه جا نوعي حسرت نسبت به گذشته حاكم شده است. به آگهي‌هاي بازرگاني سياه و سفيد تلويزيون نگاهي بي‌اندازيد. شركت‌ها براي تبليغ محصولاتشان از تصاوير و سبكهاي گذشته استفاده مي‌كنند. مهم نيست اين اتفاق را چگونه تفسير مي‌كنيم: حسرت يا يادآوري گذشته يا علاقه به داستانهاي گذشته؛ به هرحال گذشته در حال رجعت است. ما هنر و سبك‌هاي گذشته را بيشتر و بيشتر به كار مي‌بريم تا نوعي واكنش عاطفي را در مردم برانگيزانيم. در حقيقت روزگار ما، روزگار كهنه شدن نوها و نوشدن كهنه هاست!

نتيجه پيشرفت‌هاي بي‌امان فناوري چه بوده است؟ اينكه انسان امروز به‌طور بي‌سابقه‌اي در جستجوي معناست. نيازمند برقراري روابط عميق انساني و تشنه فهم كامل فناوري شده‌است.

بنابراين مضمون نهفته در همه اينها، در واقع هماهنگ كردن فناوري با نيازهاي انساني است. در دنياي نوين امروز، همه تغييرات اجتماعي نشأت گرفته از تغييرات فناورانه است. معيار ارزيابي موفقيت و بقا در هزاره نوين، توانايي ما در درك ارتباط و برهمكنش اصول بشري و نياز عاطفي به حس برتر و واقعيت‌هايي است كه پيشران آنها فناوري برتر است. فناوري به طور همزمان به ما انسان‌ها پيام ميدهد كه حضور ما اهميت كمتر و در بعضي مواقع اهميت بيشتري دارد. موفقيت ما در كسب وكار، دولت و ارتباطات بسته به اين خواهد بود كه بتوانيم نياز انساني به حس برتر را در دنياي فناوري‌هاي برتر به رسميت بشناسيم. من فكر مي‌كنم ما بايد ياد بگيريم كه ميان پيشرفت‌هاي فوق‌العاده و مادي فناوري و نيازهاي معنوي فطرت انساني‌مان تعادل برقرار كنيم.

پي نوشت:

  1. برگرفته از نشريه هنر زندگي متعالي 1

نشریه تفکر متعالی شماره پنج – پاییز 85