نوح آموز
تألیف: پِریا (شباب حسامی)
آیا موضوع عمر طولانی نوح (ع) و کلاً مجموعه مقالات نوح آموز یک دیدگاه غیرعلمی است؟ لااقل تا این شماره اینطور نبوده. در شماره اول چند فرضیه علمی مطرح و در شماره دوم درباره ضد اکسیدانها بحث شد که یکی از نتایج علمی دانش تغذیه است. شماره سوم هم یک تحلیل نشانه شناسی و استدلالی بود با موضوع هشدار جهانی… در این شماره به جای ادامه مقاله نوح آموز به درج و تحلیل دو جنبه علمی درباره امکان طول عمر انسان (از دیدگاه ژنتیک) میپردازم تا امکانپذیر بودن درسهای زندگی نوح و دستیابی به طول عمر مانند نوح از نظر علمی، واضحتر شود. این دو خبر، از جمله آخرین اخباری (با موضوع ژنتیک) است که طی روزهای اخیر اعلام شدهاند. یک مرکز تحقیقاتی در آمریکا میگوید: انسان میتواند تا ۱۰۰۰ سال عمر کند. یک دانشمند آمریکایی (که ریاست این مرکز تحقیقاتی را به عهده دارد) اعلام کرده است که به زودی میتوان سن انسان را به ۱۰۰۰ سال افزایش داد. دکتر اوبری دی گری، یک متخصص ژنتیک از دانشگاه کمبریج میگوید که پیشرفت در تحقیقات مربوط به سلولهای بنیادین میتواند عمر انسان را تا سن ۱۰۰۰ سالگی برساند. وی معتقد است که جهان علم تنها ۱۰ سال تا تولد یک موش آزمایشگاهی که میتواند دو برابر طول عمر فعلی خود زندگی کند، فاصله دارد. کشف یکی از ژنهای طول عمر دانشمندان ژنی را کشف کردهاند که میتواند طول عمر طبیعی موش را ۳۰ درصد افزایش دهد. دانشمندان میگویند این ژن نقشی کلیدی را در بسیاری از فرآیندهای مربوط به روند پیری دارد. از آن جا که انسان حامل نسخه کاملا مشابه این ژن است، امید میرود که راهی برای افزایش طول عمر در انسان یافت شود. نام ژنی که در این تحقیقات مورد مطالعه قرار گرفت از یک الهه یونانی ملقب به کلوتو (klotho) که رشته زندگی را میریسید، اقتباس شده است. موشها و انسانهایی که حامل نسخه معیوب این ژن هستند، ظاهرا دچار پیری زودرس میشوند. اکنون پژوهشگران آمریکایی نشان داد هاند که میتوانند با فعالتر کردن این ژن، طول عمر طبیعی موشهای نر را از دو سال به سه سال افزایش دهند. البته تاثیر فعال کردن این ژن در موشهای ماده به این اندازه قوی نیست. همچنین به نظر میرسد که کلوتو بسیاری از پیامدهای بالا رفتن سن مانند: شکننده شدن استخوانها، گرفتگی سرخرگها و سست شدن عضلات را عقب میاندازد. این موضوع برای محققانی که در مورد علل پیری پژوهش میکنند و هدف عمده آنها نه ازدیاد طول عمر، بلکه بهبود کیفیت زندگی در سالهای پایانی است اهمیت دارد. اما دستکاری کلوتو ممکن است عوارض جانبی ناخواستهای هم به دنبال داشته باشد. همچنین موشهایی که در این مطالعه طول عمرشان افزایش یافت، از قدرت باروری کمتری برخوردار بودند. با وجود اینکشفها، طلسم سن رسمی انسان، که علم پزشکی مدافع آن است شکسته میشود. درباره خبر علمی «انسان میتواند ۱۰۰۰ سال زندگی کند» چیزی نمیگویم چون خیلی واضح و خوش بینانه است. به موضوع ژن کلوتو میپردازم که در مقایسه با خبر اول، خبری بدبینانه محسوب میشود. اگر بخواهیم تأثیر ژن کلوتو را، آنطور که در موشها خود را نشان میدهد، عیناً درباره انسانها صادق بدانیم میتوان گفت که حداقل و در بدبینانهترین حالت ۳۰٪ به عمر رسمی انسان قابل اضافه شدن است. علم پزشکی میگوید انسان حداکثر ۱۲۰ سال میتواند زندگی کند و ژ ن کلوتو به ما این خبر را میدهد که انسان (در بدبینانهترین نتیجه گیری علمی) قادر است تاکمی بیش از ۱۵۰ سال زندگی کند. اما باید توجه داشت که دانشمندان نگفتهاند که این ژن، در انسانهمانطور عمل میکند که (عینا) در موشها. بعبارتی ممکن است تأثیر این ژن در طول عمر انسان به جای ۳۰٪، ۳۰۰٪ باشد. همینکه طلسم قفل خیالی عمر رسمی انسان شکسته شده است، خودش نوید خبرهای بزرگتر را میدهد. یک نکته جالبتر این خبر، موضوع کاهش قدرت باروری در صورت فعال شدن ژن کلوتو است. نوح با وجود آنکه نزدیک به هزار سال عمر کرد اما در مجموع سه پسر داشت. بعبارتی به ازاء بیش از هر ۳۰۰ سال یک فرزند. بنابراین میتوان گفت که این ژن (و ژنهای مشابه و همسو با آن) در نوح و پدران او فعال بوده است. از طرفی (به نظرم) یکی از نتایج فعالیت جنسی زیاد و افزایش تولید مثل میتواند کاهش عمر باشد (حالا با اثر معکوس گذاشتن بر ژن کلوتو یا از طرق دیگر). در طبیعت هم حیواناتی که فعالیتهای تولید مثلی زیادی دارند، عموماً از عمر کوتاه تری برخوردارند. موشها، خرگوشها، قورباغهها و بعضی از دیگر حیواناتی که دارای فعالیت زیاد تولید مثلی هستند عموماً عمر کوتاهی دارند. حالا به نظر شما، آیا میتوانیم از بحث بالا این نتیجه گیریها را داشته باشیم که چون فعالیت جنسی زیاد به کاهش طول عمر و سلامتی انسان منجر میشود و بنابراین برای افزایش سلامتی و طول عمر، لازم است از افراط در فعالیت جنسی پرهیز کرد؟ فرضیه نسبت معکوس فعالیت جنسی و تولید مثلی در زندگی پدران و پسران نوح هم صادق بوده است. زندگی آنها مؤید این فضیه است. پدران نوح عموماً دارای تعداد فرزندان اندکی بودهاند و بیشتر آنها در سنین بالا صاحب فرزند میشدهاند. بعبارتی این افراد دارای کمترین فعالیت جنسی (نه در حد صفر) بودهاند. با نگاهی به طول عمر بعضی از آنها و زمانی که بچه دار شدهاند میتوانیم بیشتر به صحت این فرضیه پی ببریم. دقت کنید: آدم (ع) که ۹۳۰ سال زندگی کرد تعداد فرزندانش کمتر از شش نفر بودند یعنی به ازاء هر۱۵۰ سال (کمی بیش از ۱۵۰ سال) یک بچه. از طرفی وقتی که او ۱۳۰ ساله بود صاحب «شیث» شد. انوش پسر شیث در ۱۰۵ سالگی پدرش، به دنیا آمد. شیث هم بیش از ۹۰۰ سال زندگی کرد. درباره سایر اجداد نوح هم داستان کم و بیش مشابه است. مهلل ئیل، یارد، متوشاح و پدر نوح، لمک هم همگی دارای عمرهای طولانی، فرزندان بسیار اندک (به نسبت طول عمرشان) و بنابراین فعالیت جنسی کم بودند. منتها استثنایی که در میان پدران نوح وجود داشته است خنوخ نبی است پیامبری بسیار اسرارآمیز که گفته میشود هنوز هم زنده و دارای قالب جسمانی است (بعبارتی عمر او به هزاران سال میرسد). پایان زمینی زندگی این پیامبر که پدر متوشاح بوده با آخرین گزارشی که از ایلیای نبی وجود دارد شبیه است. درباره خنوخ (که بعضیها معتقدند همان خضر نبی است) اینطور مکتوب است که «خنوخ با خدا میزیست و خدا او را به حضور خود بالا برد و دیگر کسی او را ندید» شرح این موضوع و قضیه خضر و افراد دیگر را یک جایی نوشتهام و شما هم شرح آن را آنجا خواهید خواند چون تناسبی با این متن ندارد در اینجا وارد آن نمیشوم. ولی یک نکته جالبتر را هم ذکر کنم. خنوخ ۳۶۵ سال زندگی کرد یعنی به تعداد روزهای سال. از طرفی فرزندش در ۶۵ سالگی او به دنیا آمد (برخلاف پدران و فرزندان خود که بچه هایشان عموماً در سنین بسیار بالاتر به دنیا میآمدند) در کتاب مقدس گفته میشود که خنوخ ۳۰۰ سال دیگر هم با خدا زیست. طبق یکی از قواعد نشانه شناسی میتوان نتیجه گرفت که خنوخ به تعداد سالهای زمین و تا پایان حیات زمین، زنده خواهد بود.