سؤال کلید تفکر است
از توصیههای معلم بزرگ تفکر به برخی از اعضاء انجمن متفکران و محققان ایران و مدرسان تفکر
سؤال کلید تفکر است و تفکر کلیدیست از کلیدهای دانایی. پس سؤال کن تا بدانی و به خوبی بپرس تا به خوبی پاسخ بگیری.(۱)
توصیههای اولیه معلم بزرگ تفکر برای تمرین در تفکر حرفهای و تخصصی:
سؤالسازی پیرامون موضوعات مختلف
سؤالسازی در انواع تفکر
تجزیه و ترکیب سؤالات و یافتن سؤالات برآیندی
دسته بندی و طبقه بندی سؤالات
یافتن سؤالات کلیدی که مهمترین و راهگشاترین سؤالات اند
تبدیل موانع و مشکلات به سؤالات
سؤالات متناسب با شرایط زمانی و مکانی
تغییر شکل مسائل و بیان آن به شکلهای دیگر
سؤالسازی نزولی و تصاعدی
(…) (۲)
برای عبور از یک مساله باید از درهای باز یا بازشدنی آن وارد شد والا عبور میسر نیست. (۳)
گفته اند سؤال نیمی از دانستن است. لکن همه سؤالات از جنس کلمات نیستند و امکان بروز آنها تنها این نیست. (۴)
برای به کنترل درآوردن بشناس و برای دانستن بپرس. (۵)
انواع روشهای تفکر روشهای گوناگونی برای طرح سؤالاند پس با آموختن طرق سؤال کردن، انواع روش تفکر را آموخته اید. (۶)
بعضی سؤالات را دور بینداز و بعضی را نزدیک بینداز و اندکی را نگهدار و به جایی نینداز. (۷)
در برخورد با موضوعات سؤال برانگیز سؤال کنید. در این هنگام هر سؤالی را نپرسید بلکه مؤثرترین و راهبردی ترین سؤالات را مطرح کنید. تاریکیهایی را روشن کنید که ضروریست و الا تاریکی کم نیست. ابهامات و موانعی را به سؤال تبدیل کنید که پیش روی شماست و حرکت هم آهنگ شما را متوقف ساخته. به سؤالاتی بپردازید که برای عبور کردن کلیدی است زیرا سؤالات فراوانند چون ناشناختهها نامحدوداند. (۸)
نشانه متفکر زیاد پرسیدن نیست، خوب پرسیدن است و از اولین علائم خوبی، هماهنگی است. (۹)
بیش از حد ظرفیت پاسخگویی، خود را با سؤالات زیادی درگیر نکنید. مبارزی که با حریفانی بیش از توانش جدال می کند، چارهای جز شکست ندارد. (۱۰)
تفکر یکی از روشهای پاسخ دادن به سؤالات است. بعضی از سؤالات خود جواب اند و بعضی از جوابها تنها از طرق غیرمستقیم عرضه شدنی اند. (۱۱)
سؤالات زیادی در ارتباط با شما و ارتباط شما با جهان وجود دارد که پرداختن به همه آنها در زندگی بسیار بعید است پس مهمترین سؤالات را بیابید و برای یافتن پاسخ آنها تلاش کنید. (۱۲)
هر سؤالی که اول پرسیده شد الزاماً اول پاسخ نمیگیرد حتی بعضی از سؤالات بی آنکه طرح شوند پاسخ می یابند. (۱۳)
فرض کن در غاری هستی و می خواهی از آن خارج شوی. چندین دالان تاریک وجود دارد که یکی از آنها، به بیرون راه دارد. بعضی به پایین کوه و زیرِ زمین و بعضی به بالای کوه و نواحی دیگر راه دارند. برای خروج از غار باید از آن یک دالان رفت. رفتن از دالانهای دیگر رسیدن به نتیجه دیگری غیر از قصد تو است. پس سؤالی بپرس که به هدف بزند و نه چیزهای دیگر. بیهوده پرسیدن بدتر از نپرسیدن است. (۱۴)
گر با یک سؤال به نتیجه نرسیدی شاید با چند سؤال به نتیجه برسی عکس این هم می تواند درست باشد. همچنین اگر با یک شکل پرسیدن جواب نمی آید شاید با تغییر شکل آن پاسخ حاصل شود. (۱۵)
حرکت ات را از جایی شروع کن که دیگران تمام کرده اند و در تفکر به آنچه کاملاً روشن است نپرداز. (۱۶)
همانطور که یک حرکت بزرگ از هزار حرکت کوچک و پراکنده بهتر است یک سؤال بزرگ نیز بر سؤالات جزئی و آشفته ارجح است. (۱۷)
وقتی به جواب می رسی که سؤال به تو رسیده باشد نه رسانده باشند زیرا هر سؤالی از امکان وجودیِ یافتن جواب برخوردار است. (۱۸)
سؤال را از همان جایی بیاور که نمی دانی. چیزی را بپرس که نمی دانی و لازم است بدانی و اگر ندانی از زندگی ات کاسته می شود. (۱۹)
برگرفته از کتاب تعالیم حق (الاهیسم- جلد دوم) – اثری از معلم بزرگ تفکر