شش اصل پيروزی

جري ماناس

ترجمه: سحر حاجي كريمي

ناپلئون بناپارت يکي از بزرگترين مديران و شخصيتهاي نظامي در تاريخ بود. او در زماني براي فرمانروايي سرزمين‌هاي تحت تسلطش از يك “سيستم مديريتي” استفاده مي‌کرد که چنين واژه‌اي هنوز وجود نداشت. در آن زمان امكانات پيشرفته‌اي نظير پست الكترونيك، تلفن و رايانه هم در دسترس نبود.

شش اصل پيروزي او که هنوز هم مورد استفاده‌اند عبارتند از:

1- دقت:

ناپلئون اغلب از دقت صحبت مي‌کرد. دقت در چيزهاي کوچک به واسطه آگاهي مداوم، تحقيقات گسترده و نقشه هاي پي‌گير.

او معتقد بود که: “اگر من هميشه آماده به نظر مي‌رسم به خاطر آن است که قبل از آنكه زير بار تعهد جديدي بروم، مدتي طولاني در مورد آن انديشيده و از قبل پيش‌بيني آنچه واقع خواهد شد را کرده‌ام.”

ناپلئون همواره از طريق انجام تحقيقات اوليه و به‌روز كردن اطلاعات و آگاهي‌اش نسبت به وقايع، کنترل قدرت خود را بر روي هدف واقعي در زمان مناسب افزايش مي‌داد.

او معتقد بود كه ما براي دستيابي به آگاهي مناسب، نيازمند استفاده از نقشه‌ها، وقايع، مردم و اطلاعات هستيم و سپس تجزيه و تحليل اين اطلاعات و بعد هم تجربه کافي و مناسب براي اينکه بدانيم در اين ميان، چه چيز يا چه کاري مناسب انجام است. ما براي تصميم‌گيري و پيشروي به سوي هدف، نيازمند يك بينش راهبردي هستيم.

2- سرعت:

ناپلئون تشخيص داد که علاوه بر دقت، سرعت تفکر هم به همان اندازه در تحقق اهدف نقش دارد.

او معتقد بود که يک ارتش نيرومند به‌وسيله سرعت زمان تمرکزش ارزيابي مي‌شود. به عنوان مثال يک آرايش جنگي سريع سبب افزايش روحيه سپاه شده و نتيجتاً شانس پيروزي آن را زياد مي‌کند.

او ميدانست که مقاومت داشتن و سخت بودن سبب نابودي سرعت زمان تمرکز خواهد شد.

اما افزايش سرعت از يكسو به کاهش مقاومت منجر شده و از سوي ديگر موجب افزايش تمركز نيرو و استفاده مؤثرتر از آن خواهد شد. در اين حالت ما نيازمند بكارگيري مؤثرترين منابع در حياتي‌ترين كارها هستيم.

3- قابليت انعطاف :

ناپلئون ارتش را متقاعد کرد که آنها مي‌توانند در شرايط مختلف به سرعت عکس‌العمل نشان دهند البته تا زماني که مطابق با نقشه راه‌بردي طراحي شده عمل کنند.

او معتقد بود که نقشه‌ها ممكن است بر اساس مواردي نظير پيش‌آمدها، نبوغ فرمانده، ويژگي سپاه و خصوصيات کشور مورد تجديد نظر واقع شوند.

ناپلئون به سه شکل از اين موارد استفاده مي‌کرد.

الف- با سازمان‌دهي سپاهش در قالب واحدهاي سيال، اطمينان مي‌يافت که گروهانش قابليت انطباق با شرايط جديد را خواهند داشت.

ب- با اطمينان يافتن از شناخت هرچه كامل‌تر فرماندهان نسبت به ابعاد مأموريت خود و سامان‌دهي آنها به گونه‌اي كه توانايي عملكرد مستقل را داشته باشند.

ج- او اطمينان مي‌يافت که ارتش به صورت متحد و تحت يک نظام فكري عمل مي‌کند و اشخاص در حال خدمت به تنها رهبرشان هستند.

4- سادگي:

بزرگترين رهبران اغلب سادگي را به عنوان عامل اصلي موفقيت خود ذکر مي‌کنند.

ناپلئون معتقد بود كه هنر رزم‌آوري نيازي به حرکات جنگي پيچيده ندارند. بهترين روش، ساده‌ترين آن است. سادگي مي‌تواند به معني اهداف ساده و روشن، فرامين و پيام‌هاي سرراست، کوتاه و واضح و يا فرآيندهاي ساده براي اجرايي كردن طرح‌ها باشد.

5- ويژگي‌ها:

ويژگي‌هايي نظير راستي، ملايمت، آرامش و مسئوليت‌پذيري، اغلب با رهبران بزرگ همراه بوده‌اند.

ناپلئون معتقد بود که يک رهبر بايد به همان اندازه که قدرت تفكر دارد داراي اين خصوصيات مهم نيز باشد. او براي دستيابي به خواسته‌هايش هميشه اصول شرافت و راستي را حفظ مي‌کرد. ناپلئون مي‌دانست که هر غارتگري و چپاولگري تا ابد در اذهان سپاهش باقي خواهد ماند. او احترام به فرهنگ‌هاي ديگر را ترغيب مي‌کرد و “برابري” را چراغ راه خود مي‌دانست.

او همواره به اصولش پايبند بود و حتي در زماني که در فشار قرار داشت، به جاي آنکه طور ديگري رفتار کند هر چيزي را به شکل درستش انجام مي‌داد.

6- نيروي اخلاق:

قدرت اخلاق به يك تيم امكان مي‌دهد که حتي از سطح انتظارات خود هم فراتر رفته، موانع را پشت سر گذاشته و به جايي برسد كه حتي خودش هم تصورش را نمي‌كرد. ناپلئون معتقد بود که در جنگ، همه چيز وابسته به اخلاق است. افراد زماني به بهترين وجه، کارهاي خود را انجام مي‌دهند که حس کنند آنچه در حال انجامش هستند با ارزش بوده و تلاش آنها درجهت تحقق يك هدف مهم و ارزشمند است. نيروي اخلاق حتي از تعداد جنگاوران هم در تحقق پيروزي نقش مهم‌تري ايفا مي‌كند.

ما مي‌توانيم با متقاعد کردن مردمانمان نسبت به ارزشمند بودن کاري را که درحال انجامش هستند، پايبندي به اخلاق را گسترش دهيم.

مابراي اينکه حقيقتاٌ موثر واقع شويم نياز به بکارگيري تمامي اين شش اصل داريم.

منبع:

Leadership Excellence, April 2006

نشریه تفکر متعالی شماره پنج – پاییز 85