اِد بلانچ
ترجمه: شهاب شعری مقدم
ایران که به خاطر برنامه هستهای خود ازسوی کابینه بوش تحت فشار زیادی قرار دارد بهطور ضمنی تهدید کرده است که درصورت مواجهه با تحریمهای اقتصادی بینالمللی، صادرات نفت خود را متوقف خواهد کرد. استفاده از “سلاح نفت” آنهم در دورانی که صادرات نفت عراق با مشکلات جدی روبهروست و تولید نفت نیجریه نیز به واسطه تحولات داخلی این کشور در معرض تهدید قرار گرفته است میتواند پیامدهای مهلکی برای اقتصاد جهانی داشته باشد.
هماکنون ایران دومین تولیدکننده بزرگ نفت درمیان کشورهای عضو اوپک (OPEC) است. صادرات نفت، چیزی درحدود ۵۰ درصد درآمد ایران و بخش عمدهای از درآمدهای ارزی این کشور را تأمین میکند. به همین دلیل هم توقف صدور نفت توسط ایران علاوه بر تأثیرات شدید جهانی، برای خود این کشور نیز ریسک فوقالعلادهای خواهد بود.
اما گذشته از امکان توقف صادرات نفت، تهران یک ابرسلاح نفتی دیگر هم در غلاف دارد و آن، طرح راهاندازی یک بازار بورس نفت، گاز طبیعی و محصولات پتروشیمی است که فعالیت آن بجای دلار برمبنای یورو خواهد بود. این طرح درصورت موفقیت، تسلط فعلی دلار را در سطح جهان با چالشی جدی مواجه خواهد ساخت، سلطهای که هماکنون به واسطه کنترل بازار مبادله نفت نیویورک (NYMEX) و بازار نفت بینالمللی لندن (IPE) ازسوی شرکتهای نفتی آمریکایی بر عرصه تجارت جهانی نفت سایه افکنده است. بدین ترتیب، راهاندازی بازار بورس ایران (IOB) نهایتاً به استیلای فعلی ایالات متحده بر اقتصاد جهانی پایان خواهد داد.
فروش نفت بر مبنایی غیر از دلار آنچنان برای آمریکا نگرانکننده است که برخی از اقتصاددانان، همین مسأله را یکی از دلایل ناگفته اصلی حمله آمریکا به عراق در مارس ۲۰۰۳ میدانند.
در ماه نوامبر سال ۲۰۰۰ بود که صدام تصمیم گرفت نفت عراق را تنها با قراردادهای منعقده با یورو به فروش برساند. اگرچه آمریکاییها از این تصمیم صدام خشمگین بودند اما واقعیت آن بود که صدام از طریق فروش نفت براساس یورو (بجای دلار) میتوانست پول بیشتری به دست بیاورد چراکه مابین سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۳، ارزش یورو نسبت به دلار تا حدود ۱۷ درصد افزایش یافته بود. نکته جالب آن است که اولین اقدامی که آمریکاییها پس از سقوط صدام انجام دادند، بازگرداندن مبنای قراردادهای نفتی عراق از یورو به دلار بود.
اما برخی دیگر از کشورهای منطقه نیز که رابطه خوبی با آمریکا نداشتند تشویق به ادامه همین رویه شدند. تهران برای نخستین بار طرح راهاندازی IOB را در برنامه توسعه پنج ساله ۲۰۰۰ – ۲۰۰۵ خود ارائه نمود اما نهایتاً در ژوئن سال ۲۰۰۴ بود که شورای بورس ایران از موافقت اصولی دولت برای تشکیل بورس نفت خبر داد.
در واقع باید گفت که درصورت افزایش خصومت میان غرب و اسرائیل با ایران برسر برنامه هستهای این کشور، راهاندازی یک بازار بورس انرژی مبتنی بر یورو میتواند گامی سرنوشتساز برای ایران باشد. جالب اینجاست که درصورت جدی شدن این طرح، ممکن است ایران حتی از پشتیبانی قابل توجهی در عرصه بینالمللی برای اجرای آن برخوردار شود. هماکنون قیمت بالای نفت و روند صعودی آن، حرکت به سوی تشکیل یک بازار مبتنی بر یورو را برای بسیاری از کشورها وسوسهانگیز کرده است. ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه نیز که روابط کشورش با آمریکا بنابر سنت بجا مانده از دوران جنگ سرد، همواره در نوعی رقابت بوده است، تمایل خود را برای حرکت از دلار به سوی یورو ابراز کرده است. با اینکار، روسها علاوه بر دردسر درست کردن برای آمریکاییها، امکان صدور حجم وسیع نفت و گاز خود را با ارز قدرتنمدتری نیز بهدست میآورند. شکلگیری یک بازار نفت مبتنی بر یورو، برای چین و هند هم – که پرجمعیتترین کشورهای جهان بوده و برای اقتصاد رو به پیشرفت خود با معضل تأمین انرژی مواجهند – خوشایندتر است. اتحادیه اروپا نیز (که هماکنون ۲۵ عضو دارد) مجموعاً نفت بیشتری نسبت به ایالات متحده وارد میکند. حرکت از دلار به سوی یورو، چشمانداز بهتری را برای این اتحادیه نیز فراهم میکند چراکه بدین ترتیب و با تقویت ارزش یورو نسبت به دلار، در هزینه تبدیل ارز برای این اتحادیه صرفهجویی خواهد شد.
خصومت شدید ایجاد شده پس از حوادث یازده سپتامبر و اشغال عراق میان اعراب و آمریکا نیز میتواند کشورهای خاورمیانه و آسیایی را (با هدف مقابله با سیاستهای توسعهطلبانه آمریکا) تشویق به همراهی با بازار بورس نفت ایران نماید. نکته دیگر اینکه عربستان سعودی و کشورهای تولیدکننده نفت حوزه خلیج فارس نیز هماکنون بیش از پیش به بازار کشورهایی نظیر چین، هند و ژاپن (به عنوان بازارهای اصلی نفت و گاز) چشم دوختهاند. اکنون کشورهای خلیج فارس و سایر اعضاء اوپک، برخلاف دهههای گذشته، هر روز بیش از پیش از سرمایهگذاری ثروت نفت خود در ایالات متحده پرهیز کرده و بجای آن به سرمایهگذاری در شرق و حتی اروپا تمایل پیدا کردهاند.
بانک مرکزی بسیاری از کشورهای جهان نیز که نسبت به پیامد ولخرجیها و جنگهای کابینه بوش نگران هستند، به آرامی درحال کاهش ذخائر دلاری خود میباشند. اگرچه هنوزهم دلار، مبنای اصلی مبادلات انرژی جهان محسوب میشود اما ارزش آن نسبت به یورو نسبت به سال ۲۰۰۰ در حدود یک سوم کاهش یافته است.
در واقع براساس معاهده سال ۱۹۴۵ برتون وودز (Bretton Woods) بود که دلار، به شکل رسمی به عنوان مبنای ذخیره ارزی کشورهای جهان انتخاب شد. در سال ۱۹۷۴، هنری کیسینجر (که در آن زمان، وزیر کشور ایالات متحده بود)، شورای مشترک همکاریهای اقتصادی آمریکا-عربستان را بنیان نهاد. در این شورا بود که عربستان (و نهایتاً اوپک) توافق کردند که نفت خود را صرفاً برمبنای دلار به فروش برسانند. بدین ترتیب، کشورهای واردکننده نفت مجبور شدند تا برای تأمین دلار مورد نیاز خود جهت خریداری نفت، در جستجوی راههایی برای کسب درآمد یا استقراض ارزی برحسب دلار باشند. همین نکته بوده که تاکنون قدرت واحد پول آمریکا را تضمین کرده و آنرا به ابزاری اصلی در سیستم پولی بینالمللی بدل ساخته است.
اکنون و باتوجه به قیمت فعلی نفت، روزانه تقریباً ۵/۵ میلیارد دلار در جهان صرف خرید نفت خام میشود. بسیاری از اقتصاددانان بر این عقیدهاند که تبدیل کردن سایر ارزها به دلار (به منظور تأمین این حجم دلار مورد نیاز)، عملاً به معنای پرداخت مالیاتهای سنگین غیرمستقیم (و به ظاهر ناپیدا) به دولت آمریکاست. تحلیلگران معتقدند که چنانچه فروش نفت بجای دلار برحسب یورو انجام شود، تقاضای جهانی برای دلار – که اقتصاد آمریکا عمیقاً وابسته به آن است – به شدت کاهش خواهد یافت.
البته بسیاری ایده تشکیل بازار بورس نفت بر مبنای یورو را از سوی ایران، بیشتر یک حربه سیاسی دانسته و تحقق آنرا در کوتاه مدت بعید میدانند. اما چنانچه فشار آمریکا و تهدیدهای اسرائیل برای حمله به زیرساختهای هستهای جمهوری اسلامی ایران همچنان ادامه یابد، گزینه راهاندازی بازار بورس نفت از سوی ایران، به عنوان گزینهای جدی برای تضعیف اقتصاد آمریکا پیگیری خواهد شد. در این صورت، یک امر مسلم خواهد بود: آمریکاییها عملاً قدرت جلوگیری از این حرکت جمهوری اسلامی ایران را نخواهد داشت.
هماکنون تمامی حجم تجارت جهانی نفت برمبنای دلار آمریکا صورت میگیرد (به دلارهای حاصل از تجارت نفت، اصطلاحاً “پترو دلار” یا “دلارهای نفتی” میگویند). اما تصمیم اخیر ایران برای فروش محصولات نفتی خود برمبنای یورو، قطعاً غوغایی را در این عرصه در سطح جهان ایجاد خواهد کرد. همین تصمیم میتواند دلیل خشم روزافزون آمریکا نسبت به جمهوری اسلامی ایران را روشن کند (هرچند دلیلی که ظاهراً برای این مسأله ازسوی آمریکا بیان میشود، فعالیتهای هستهای ایران است).
به هر حال باید گفت که اینک جمهوری اسلامی ایران، موفق به طراحی سیستمی براساس “یوروهای نفتی” شده است که درصورت فعال شدن، برتری جهانی دلار آمریکا را بهطور جدی در معرض خطر قرار خواهد داد. درواقع چنانچه این بازار بورس، تصمیم به خرید و فروش محصولات نفتی خود بهطور انحصاری برمبنای یورو بگیرد، سایر بازارهای بینالمللی انرژی جهان نیز از دلار به سوی یورو متمایل خواهند شد.
شکلگیری یک بازار جهانی جدید انرژی از سوی ایران که مبنای تبادلات آن ارز دیگری غیر از دلار باشد، دست اوپک را نیز برای پیگیری روالی مشابه بازخواهدکرد. چین، روسیه و اتحادیه اروپا نیز از هماکنون بررسی طرح بازار بورس ایران را بهطور جدی آغاز کردهاند. اکنون چنین به نظر میرسد که چنانچه آمریکاییها بر سر اجرای این طرح مانعتراشی نکنند، قطعاً یورو به عنوان مبنای خرید و فروش محصولات نفتی در این بازار برگزیده خواهد شد.
اکنون که نفت صرفاً بر مبنای دلار به فروش میرسد، کشورهای جهان مجبورند برای خرید انرژی مورد نیاز خود همواره مقدار مشخصی ذخیره ارزی برحسب دلار در بانکهای مرکزی کشور خود داشته باشند. به همین دلیل هم مثلاً در پایان سال ۲۰۰۰، مجموعاً چیزی درحدود ۱۴۵۰ میلیارد دلار به عنوان ذخیره ارزی در جهان موجود بود. اما چنانچه نفت براساس ارز دیگری غیر از دلار به فروش برسد، اغلب کشورها دیگر نیاز چندانی به ذخیرهسازی دلار نخواهند داشت. نتیجتاً تمامی دلارهایی که دولت آمریکا طی سالیان متمادی به چاپ رسانده است تنها در این کشور دارای ارزش خواهد بود. همین امر سبب لبریز شدن بازار آمریکا از دلار شده که خود منجر به تورم شدید در اقتصاد این کشور خواهد شد. بدین ترتیب آمریکا توان ادامه حیات خود را به عنوان یک ابرقدرت اقتصادی ازدست خواهد داد و دیگر همانند امروز، توانایی مواجهه با کسری بودجههای سنگین را نخواهد داشت.
هماکنون آمریکا مجبور است برای جبران اختلاف مابین پرداختها و دریافتهای خود، سالیانه ۶۶۵ میلیارد دلار از بانکها و مؤسسات مالی خارجی استقراض نماید.
چنانچه روند کسری بودجه فعلی آمریکا همچنان ادامه یابد، بدهیهای خارجی این کشور از سطح فعلی خود (یعنی تقریباً ۲۴ درصد درآمد ناخالص داخلی این کشور) به ۶۴ درصد در سال ۲۰۱۴ افزایش خواهد یافت. افزایش هزینه خدمات نیز ۷/۱ درصد دیگر به این مقدار خواهد افزود.
ویلیام کلارک (William Clark)، نویسنده کتاب “جنگ و دلارهای نفتی: نفت، عراق و آینده” در مقاله برجستهای باعنوان “یک تحلیل اقتصادی کلان و ژئواستراتژیک درباره واقعیتی ناگفته” درمورد همبستگی میان بازار جهانی نفت و سیاست خارجی آمریکا چنین مینویسد: “اکنون بزرگترین کابوس دولت آمریکا، حرکت احتمالی اوپک از دلار به سمت یورور است.”
دیگران نیز نتیجهگیریهای مشابهی داشتهاند. به عنوان مثال، در ماه ژوئن ۲۰۰۳، روی کارسون (Roy Carson) که ناشر نشریهای اقتصادی در ونزوئلا با عنوان Veheadline.com است چنین مینویسد: “تصمیم هوگوچاوز، رئیس جمهور ونزوئلا برای جایگزین کردن یورو بجای دلار در معاملات نفتی خود، واشنگتن را حتی بیش از زمانی که صدام حسین، یورو را به عنوان مبنای خرید و فروشهای نفتی خود برگزید دچار اضطراب کرده است . . . اکنون CIA و سایر سازمانهای اطلاعاتی آمریکا نگران هستند که این اتفاق در اوپک نیز رخ دهد . . . پیامدهای چنین واقعهای، سقوط ناگهانی و شدید ارزش دلار خواهد بود. چنین رویدادی، تأثیرات منفی زنجیرهوار متعدد دیگری نیز در منابع مالی و بدهیهای خارجی آمریکا خواهد داشت.”
کارسون ادامه میدهد: “منابع اطلاعاتی در کشورهای عربی اکنون به این نتیجه رسیدهاند که حرکت بازار انرژی در خاورمیانه و خاوردور از دلار به یورو، گامی منطقی برای بازداشتن آمریکا از به راهانداختن جنگهای غیرقانونی بیشتر (نظیر جنگ به اصطلاح با تروریزم) در سطح جهان خواهد بود. درواقع، تغییر جهت متفکرانه ایران از دلار به سوی یورو نیز گامی اساسی در این جهت خواهد بود . . .”
دکتر کرازیمیر پتروف (Krassimir Petrov)، اقتصاددان نفتی مشهور روسیه نیز با نتیجهگیریهای کلارک و کارسون موافق است. او میگوید: “دولت جمهوری اسلامی ایران بالاخره موفق به طراحی سلاح هستهای واقعی خود برعلیه آمریکا شده است. سلاحی که قادر خواهد بود به سرعت، سیستم مالی آمریکا را که پایههای امپراطوری این کشور را تشکیل میدهد فرو بریزد.”
منبع:
The Middle East, March 2006
نشریه تفکر متعالی شماره پنج – پاییز ۸۵