کوه را چاه دیدن – گفت و گوی انتقادی (قسمت سوم-۶)
گفتگوی زیر در فروردین ماه سال ۱۳۸۶ طی دو جلسه با ایلیا «میم» توسط دو تن از اعضاء منتسب به گروه حزب ا… صورت گرفته است. لازم به توضیح است که مطالب پیاده شده از روی فیلم، مورد بازخوانی ویرایشی قرار گرفته است. قسمت دوم این گفتگو در سال ۱۳۸۴ قبل از انتخابات ریاست جمهوری صورت گرفت که با عنوان «برترین رئیس جمهور» در نشریهٔ حرکت دهندگان شماره سه به چاپ رسید و موجب تعطیلی آن نشریه که اولین نشریة تخصصی در زمینهٔ دانش تفکر محسوب میشد، گردید. قسمت اول مصاحبه در تاریخ ۹/۵/۱۳۸۲ صورت گرفت که هر دو مصاحبهٔ مذکور نیز براساس فیلم جلسه، پیاده سازی و بازنویسی شدند.
لازم به ذکر است که سوالات گویندگان، انعکاس دهنده نظرات طیف مورد اشاره نیست و پاسخهای استاد ایلیا «میم»، در مواردی که به فرد مقابل مربوط میشود، قابل تعمیم به طیف مذکور نمیباشد. در چنین مواردی پاسخها، متوجه گفتگوکنندگان است.
۱. سوال کننده دوم: چرا در سخنرانیها و گفت و گوهای مختلف، خود را مسلمان معرفی نکردهاید و از این موضوع طفره میروید؟ در کتاب جریان هدایت الهی هم گفتهاید دین من لا اله الا الله است.
… مخاطبان من از ادیان و مذاهب مختلف هستند. از طرفی بعضی از این صحبتها بعد از مدت کوتاهی در خارج ازکشور و برای افرادی که به ادیان دیگر وابسته هستند از طریق افراد دیگر و با اسم دیگر هم منتشر میشود. بنابراین لازم است که همه را رعایت کرد تا همهٔ حرف قابل شنیدن باشد. تحریک تعصبات مذهبی فقط مقاومتها را فعال میکند… وقتی با عدهای حرف میزنم باید حال و وضع آنها را رعایت کنم. اما در مواردی هم بوده است که به مسلمان بودن خود، صریحاً اشاره کردهام.
خردمندترین مردم با مداراترین آنها با مردم است. میزان الحکمه
۲. سوال کننده دوم: سال گذشته (۱۳۸۵) کتاب کوچکی تحت عنوان «شیعه علی مانند علی است» و یک بار هم با اسم ال یاسین توسط انجمن متفکران و محققان که مجموعاً از شاگردان شما هستند، پخش شد. پیام کتاب درباره ویژگیهای یک حزب اللهی واقعی یا یک شیعه واقعی است. آیا شما خودتان را یک حزب اللهی میدانید و تصورتان این است که شما و شاید فقط شما، شیعه علی و مانند علی هستید؟
در جایی نگفتهام که حزب اللهی یا شیعه کامل علی (ع) هستم و حالا در اینجا هم میگویم که این درست نیست. آنطور که شما حزب اللهی و شیعه علی (ع) هستید، من نیستم…
۳. همه آن کتاب درباره این موضوع است.
به زمان و شرایط کلام توجه کنید. در مقطعی از زندگی ام، من ظاهراً یک حزب اللهی تقریباً تمام عیار بودم. چند گروه امر به معروف و حزب الله داشتم. دکترینهای حزب الله را بازبینی میکردم و دکترین جدیدی را در این باره مطرح کردم. در آن مقطع خودم را یکی از حزب اللهی ترینهای این دنیا میدانستم. نه فقط حزب اللهی بودم بلکه غیر حزب اللهی را هم حزب اللهی میکردم و گروههایی را که داشتم راهبرد و برنامه ریزی میکردم. در یک مقطعی، خود را شیعه ترینها و همانندترینها میدانستم. به نامحرم نگاه نمیکردم، علاوه بر واجبات، مستحبات را رعایت میکردم و احتیاطهای ظریف را هم به کار میبردم…
اما نتوانستم آن را ادامه دهم و به دلیل اتفاقاتی که افتاد و چرخشهایی که در نگاه و بینش و اندیشههایم به وجود آمد، از آن فضا دورتر و دورتر شدم… آن حرفها هم در شرایط خودش گفته شده است.
۴. سوال کننده دوم: یعنی آن مطالب را دیگر قبول ندارید؟
یقیناً دارم اما ادعایی در پس و پیش آن ندارم به اینکه حزب اللهی یا شیعه علی (ع) هستم. شیعه علی و مانند علی بودن ادعای بزرگی است و شاید یکی از بزرگترین ادعاها در این دنیاست ولی اگر منظور عشق به علی (ع) باشد، شاید بتوانم ادعا کنم که با تمام وجودم به او عشق میورزم.
۵. بعضیها شما را مروج اسلام آمریکایی و لیبرال میدانند. فکر میکنید چرا؟
باید دید چه کسانی این را میگویند و چه قصدی از بیان آن دارند. همان قصد برچسب زدن و بهانه داشتن؟ با این همه آدم باسابقه و سرشناس و موافق، آمریکا با افرادی مثل من چکار دارد. حرفهای چند سالهای که زدهام معلوم است و نمیدانم اینها چه ارتباطی با این برچسب یا سایر برچسبها دارد. البته شاید به دلیل آنکه حرف از تسامح و تساهل و نرمش و آسان گیری خداوند، حرف از بخشش و محبت الهی و رحمت و مغفرت او فراوان بوده، بخش زیادی از صحبتها، میانه روی معنوی یا به قول شما لیبرالی به نظر بیاید. ولی به ما نسبتهای افراطی هم دادهاند که در نقطه مقابل این است پس معلوم میشود موضوع بیشتر سلیقهای است… وقتی به ما گفتند مروج اسلام لیبرال، در همان زمان هم بعضی میگفتند مروج وهابیت و حتی ترویج دهنده مسیحیت که اینها متناقض هم اند.
۶. درباره شما این ادعا هم مطرح شده است که شما قدیس هستید.
نه تنها این طور ادعاها و مشابه آن هرگز در جایی از جانب ما مطرح نشده بلکه عموماً عکس این حرفها بیان شده است و خیلیها حاضرند این را و هر چه را که گفتهام شهادت دهند. درباره معصومیت، مقدس بودن و مذهبی بودن و بسیاری از مطالب مشابه هم گفتهام و نوشتهام من یک انسانم و مثل بقیه انسانها در زندگی ام گناه کردهام اما همیشه تلاش و نیتم این بوده که تسلیم و خدمتگزار خدا باشم و به خواست خداوند بودهام و به عمد و دانسته مرتکب گناه و خطایی نشدهام. اما ناخواسته و ندانسته، قطعاً این اتفاق بارها افتاده است. انسان با گناه و اشتباه قرین است. اما خداوند هر که را بخواهد از رحمت و نور و محبت خود برخوردار میسازد، هر کسی را بخواهد میبخشد، به هر کس که بخواهد روح خود را میدهد و هر کس را که بخواهد پیروز میکند. همه اینها کلمه به کلمه و مکرراً در قرآن و کتب مقدس وجود دارد.
«گفتهاند من هرگز گناه نکردهام و من پاک و معصوم هستم. اما اینطور نیست. چون پیش از این من گناه کردهام و پاک و معصوم هم نبودهام. مرا از خودم بشناس نه از حرف دیگری.»
«میگویند من قدیسم و حال آنکه قدوسیت تنها از آن خداوند است و احدی جز خداوند متعال، قدّوس نیست.»
۷. برای جذب مردم و جوانان از چه روشهایی استفاده میکنید؟
از هیچ روش خاص و برنامه ریزی شدهای استفاده نکردهام. فقط با آنها حرف زدهام و آنها هم عمدتاً کتاب را خواندهاند. خود مردم هم برای این سوال جواب دارند… حتی، گاهی هر چند سال یکبار همدیگر را دیدهایم یا آنها فقط به یک سخنرانی آمدهاند… آنها کلام خدا را، همان مفاهیم و کلماتی که در قرآن هست را با زبان خودشان و به شیوه هماهنگ شنیدهاند. خدایی ناکرده من چیزی از خودم به کلام خدا اضافه یا از آن کم نکردهام، همان مفاهیم قرآنی را طوری بیان کردهام که برای مردم قابل لمس، قابل فهم و محسوس باشد. آنها را جذب نکردم، خداوند آنها را به خود جذب کرده. آنها جذب کلام خدا شدهاند. کلامی که هماهنگ با شرایط بیان شده است. من هم مثل آنها جذب شدهام و فرق زیادی با هم نداریم. خداوند مرا و آنها را دعوت کرده و خدا با ما این کارها را کرده. من یا بقیه کارهای نبودهایم. این عین واقعیت است.
۸. سوال کننده دوم: چه وعدههایی به مردم دادهاید؟
از طرف خودم به هیچ کس هیچ وعدهای ندادهام. وعدههایی را که خدا به انسان داده به نقل از کلام خدا برای آنها دوباره گفتهام و هرگز وعده خاصی به مردم ندادهام. این را با زبانهای مختلف به مردم گفتهام و نشان دادهام که خداوند زنده است. نمرده و زنده است، مانند زندگان عمل میکند. میبیند، میشنود… گفتهام که خداوند برای همگان در دسترس است، گناهکار و کم گناه. گفتهام که خداوند دعای همه را، هر که او را به واقع بخواند، مستجاب میکند…
«به حضور الهی بازگردید و بازگردانید. تسلیم باشید و تسلیم گردانید آنگاه جانشین خدایید.»
«تسلیم و خدمتگزار خداوند باشید. خود را تماماً در اختیار او بگذارید و زندگی خود را به تمامی صرف خدای خود کنید.»
۹. سوال کننده دوم: شما به دنبال شهرت و معروفیت بودهاید. رک بگویم؛ بعضی از دوستان ما معتقدند شما کلاهبردار و شیاد هستید که دین مردم را از آنها گرفتهاید و در عوض چیزی به آنها ندادهاید. مردم را استثمار کردهاید و به نفسانیات خودتان پرداختهاید.
اگر نجات دادن انسانها کلاهبرداری است پس من کلاهبردار هستم. اگر وارد کردن خدا و کلام خدا به زندگی مردم نفس پرستی است پس انگیزه من نفس پرستی بوده. اگر گفتن از خدا و تسلیم به خدا دروغگویی است پس من دروغگو هستم و دروغ گفتهام. وقتی که معنای منیت و خودبینی را، تعلیم دادن و روشن کردن مردم بگیریم پس از ابتدا من با نیت خودبینی و منیت با مردم جلسه داشتهام. شما تسلیم کردن مردم به خدا را، قدرت طلبی و مرکزیت گرفتن ترجمه میکنید بنابراین بله، من به دنبال قدرت طلبی و هیجان و مرکزیت گرفتن بودم. آنطور که شما اصرار دارید قصدم از سخنرانیها و تعلیماتی که دادهام همه چیزهای بدی بوده است که شما میگویید. این نظر و اصرار شماست اما در حقیقتی که هست و در نتایج حاصله، اثری ندارد. اگر میخواستم معروف و مشهور شوم چرا فیلم آن جلسات محدود در شبکههای ماهوارهای پخش نشد؟ چرا در شبکههای جهانی با مردم دنیا حرف نزدم؟ چرا به قول شما آدرسم را کسی نداشت و اسمم را هم به درستی نمیدانستند؟ چرا تصاویرم در رسانهها و در دست مردم نبود؟ چرا بر ضد مشهور شدن عمل کردهام؟ این چطور مشهور شدنی است که فردی که باید مشهور شود ناشناخته بماند؟ مثل اینکه بگویید یک نفر میخواست یک استخر آب را با چنگال بخورد و جالبتر اینکه، برای نشان دادن صحت این موضوع، هر چه بیشتر بر وجود چنگال تاکید میکنید، در حالی که این استدلال و تاکید، متناقض است… شما با حرفهایی که میزنید خودتان را محکوم میکنید نه مرا. اما درباره منافع دیگر. چه کسی در این سالها برای شخص من کار کرده است؟ از چه کسی یا کدام فرصت استفادهای شخصی یا سوء استفاده شده است؟ برای معروف شدن کمتر از یک روز و حتی شاید کمتر از نیم روز زمان لازم است… اما این شما هستید که دانسته یا ناخواسته قصد دارید مرا معروف کنید و در این مدت هم نتیجه کار شما همین بوده است… با وجود شما اسلام و نظام اسلامی نیازی به دشمن ندارد. شما دشمنان دوست نما هستید. این نوع از دشمن خطرناک ترین و مخوف ترین دشمنان است. هر کسی که با شما موافق نیست و دیدگاههای کور و بینشهای جاهلانه و روشهای جنون آمیز شما را قبول ندارد او را دروغگو، شیاد و کلاهبردار میخوانید. قبل از من این تهمتها را به دیگران هم زدهاید، بعد از من هم همین کار را میکنید… شما با نیات مغرضانه و بدبینانه عزم دارید که مرا هر طور که شده و از هر راهی محکوم و مجرم قلمداد کنید اما مطمئن باشید که دارید با خدا میجنگید چون خدا از بنده خدمتگزار خودش حمایت و دفاع میکند و خداوند به جای کسی که به او توکل دارد، عمل میکند و میجنگد…
اولی به تُهمت، کسی است که با اهل تهمت نشست و برخاست نماید… و خوارترین، کسی که به مردم توهین کند و با درایتتر، کسی که خشم خود را بیشتر نگاهدارد و خوبترین مردمان، نیکو اندیشترین آنهاست به مردمان. رسول خدا (ص)
۱۰. …
۱۱. خودتان خوب میدانید که حرف زدن درباره مفهوم آیات قرآن و تفسیر کردن، شرایط خاصی میطلبد. تحصیلات حوزوی، آشنایی با معانی فقهی و اسلامی، تلمذ در محضر علمایی که به کار تفسیر اشتغال داشتهاند. شما با چه مجوزی به خودتان اجازه میدهید که درباره قرآن حرف بزنید؟
هر کسی میتواند درباره مفاهیم حرف بزند اما اگر منظور تفسیر است که بنده رسماً قرآن را تفسیر نکردهام. فقط درباره لا اله الا الله و بسم الله الرحمن الرحیم، چند جلسهای داشتم که متن چند جلسه آن هم منتشر شده است. الان هم در جلسه سی و هشتم تفسیر بسم الله هستیم. اگر متون دیگری به عنوان تفسیر، از بنده وجود دارد توضیحاتی بوده که با الهام از آن آیه بیان کردهام که بعداً تفسیر آن آیه تلقی شده است. اگر کسی اشتباهات این متون را بگوید یا بهتر از آن بگوید ما اصلاح میکنیم و اگر بهتر گفت سکوت میکنیم و به ایشان گوش میدهیم. واقعاً همینطور است. بله، من دانش متعارف تفسیر را مطالعه نکردهام. ادبیات عرب نخواندهام، روحانی هم نیستم، حوزه هم نرفتهام… اگر هم آن تفسیرهای مختصر درست نیست این را بزرگان دین باید بگویند اما تا جایی که شنیدهام اکثر آنهایی که از آن باخبرند به آن مشتاق بودهاند و آن را تصدیق میکنند.
«ای مرد! تو مرد را به حق میشناسی یا حق را به مرد؟ حق را خود ملاکی است که باید آن را شناخت و رجال را باید به آن سنجید!» علی (ع)
۱۲. سوال کننده دوم: اما شما به خودتان اجازه میدهید قرآن را تفسیر به رای کنید.
اگر منظورتان از تفسیر به رأی این است که بنابر آنچه میدانستم تفسیر میکردم، بله اینطور تفسیر میکردم. من قرآن را آنطور که میدانستم تفسیر میکردم نه آنطور که نمیدانستم. و در بارهٔ بسم الله الرحمن الرحیم هم بر اساس تفکرات و نظرات خودم آن را تفسیر کردم و فکر میکنم اعظم کارها هم هنوز انجام نشده اما اگر منظور از تفسیر به رأی، تعریف حقوقی آن، با غرض و سوء نیت باشد، خیر. آن متنها هست و این همه آدم هم در این دنیا هست. ببینید چه کسی میتواند با خواندن آنها به خدا نزدیک نشود و از خدا دور شود. خلاصه آن جلسات این است که خدا بسیار بسیار خوبتر از تصورات ماست. این حرف به نفع چه کسی جز خداست؟ در بارهٔ مجوز هم نمیدانم باید از چه کسی بگیرم و چگونه. اما قاعدتاً ال یاسین با مجوز قانونی آنرا چاپ کردهاند.
اندیشه خردمند، هدایت است. امام علی (ع)
۱۳. …
۱۴. ما خیلی وقت است که شما را میشناسیم و از نزدیک هم با آنچه در اطراف شما میگذرد آشنایی داریم. ما هم میدانیم که نیات شما خدایی و برای خدمت به مردم بوده اما محصولات کار شما تخریب کننده جامعه است.
نیات را خدا میداند اما درباره نتایج کارها که همگی موجود و قابل بررسی اند. اصلی ترین محصول کار ما تا اینجا، نجات دهها هزار تن از مردم و جوانان بوده. اینها زنده و شاهدند و خداوند بین ماست و خوبترین شاهد. محصول، بازگشت اکثر آنها به خدا و کلام خدا بوده. آموزش و ساختن صدها محقق، نویسنده، متفکر و سخنران بوده. به فیض و رحمت خدا بسیاری از تاریکی قبرمانند بیرون آمدند و نسبتاً بیدار و روشن شدند یا لااقل تاریکی آنها کمتر و کمتر شد. نسبتاً فهمیدند، بعضی کم و بعضی زیاد. بسیاری به خدمت خدا گرویدند. هزاران نفر به تحقیقات و محقق شدن و محقق بودن روی آوردند. کتابهای بسیاری نوشته شد که البته اغلب آنها را منتشر نکردند… خداوند با عشق و بخشش معرفی شد نه خشونت و بدی بنابراین بسیاری مجذوب حقیقت شدند…
۱۵. سوال کننده دوم: درباره تخلفات فرهنگی، اخلاقی و اقتصادی تان صحبت کنید.
هیچ. چیزی نیست که توضیح اش را بدهم. مطمئناً شما هم موردی ندارید که بگویید چون نیست… من هرگز در زندگی اجتماعی، برخلاف قانون زنده و جاری کاری نکردهام. البته میتوانید بسازید و دیگران را هم موقتاً قانع کنید اما حقیقت برای کسانی که اهل دیدن و تفکر و تحقیق اند، همیشه آشکار است. از چند ماه پیش در رسانهها اعلام کردید و مردم را دعوت کردید که بیایند و از من شکایت کنند. اسم شعبه را هم ذکر کردید. با افراد مختلف هم تماسهایی گرفته شد اما دیدید که اتفاقی نیفتاد… گفتم که دروغ است. حتی ظالم ترین و بی انصاف ترین افراد هم نمیتوانند خودشان را راضی کنند تا بر علیه ما شکایت کنند چون ما جز دعوت به خدا، کار خدا، عشق به خدا، تفکر و تحقیق، کار دیگری با آنها نداشتهایم.
۱۶. قصد شما از سخنرانی هایتان چیست؟
واقعیتها همانهایی هستند که شنیدید اما اگر خیلی اصرار دارید که طبق حرفهای چند دقیقه پیش، بگویم قصدم از این سخنرانیها قدرت طلبی و نفس پرستی بوده یا دروغ و کلاهبرداری بوده است، اگر هم اینها را بگویم دردی از شما درمان نمیکند چون این حرفها آنقدر متناقض و توخالی هستند که کسی نمیتواند آنها را باور کند. مگر من چه چیزی از دیگران گرفتهام یا خواستهام. همه چیزم را دادهام و چیزی نگرفتهام. از طرفی این همه انسان شهادت خواهند داد که چنین نیاتی مضحک و متناقض است. دعوت انسانها به زندگی و حقیقت و خدا چگونه میتواند با نیاتی که شما طالب شنیدن آن هستید همخوانی داشته باشد. قصد من خدا بوده است و بس. اندازه خلوص آن هم با خداست. جلساتمان رایگان بوده، چه در همان روز اول چه فردا چه یازده سال بعد…
انسان به ادعا نیست. باید از اعمال و محصولات و نشانههایش او را شناخت. اگر به ادعا باشد که همه با یک کلمه رستگار و خوشبختند. همه آسمانیاند و انسانهایی کامل. فرض کن من بگویم که نیتم سوء استفاده است یا نیتم انسانیت است. نیتم فریب دادن است یا هدایت کردن. این حرفها همه اش حرف است و هیچ کدام واقعیت را تعیین نمیکند. شواهد، شاهدان، نتایج، نشانهها، و آنچه جاری است اینها میتوانند واقعیتها را تعیین کنند نه ادعاها. شما مدعی هستید که انسانهایی نزدیک به خدایید اما این ادعا کافی نیست چون نشانهها و رفتارها و روشهای شما نشان میدهد دورترین مردمان از خدا شما هستید بلکه بر ضد خدایید… این را درباره شخص شما میگویم. نزدیکی به خدا، محصولات و میوههای خاص خود را دارد که تو آن را نداری. اندیشهها و حالات و اعمال خود را میطلبد که آن را نداری…
متهم کردن افرادی مثل من به چیزهای ساختگی و جعلی، برای اثبات ادعای شما کافی نیست… داناییهای جوشیده، تواناییها، اخلاق، مهربانی، بخشش و عدالت… نشانه آن است که خدا با کیست. اگر کسی را به خدا نزدیک کردید آنگاه یک قدم به خدا نزدیک هستید. پس حرف من همان حرف اول است.
نور برای دیگران میدرخشد نه برای خودش. ضرب المثل سوئدی
۱۷. سوال کننده دوم: افکار و آموزشهای شما التقاطی است. مباحث زیادی از معنویت غربی و شرقی در آن دیده میشود. نمیتوانید منکر این موضوع شوید.
نمیخواهم منکر این موضوع بشوم که بعضی از اندیشههایم در مکتبهای باطنی و از فرهنگهای معنوی دیگر است و بنابراین یک قسمت از افکارم تلفیق و ترکیب اندیشههای گوناگون باطن گراست. اگر منظور شما این است که بعضی از این اندیشهها در شرق و غرب هم هست یا در علوم جدید و قدیم، خوب این موضوع درباره همه اندیشهها و تعلیمات پیشینیان و امروزیان صادق است. اگر عدهای با یک بالن پرواز کنند و بالا بروند و بعد هر کدام از اینها جداگانه حاصل مشاهدات خود را بنویسند و قرار هم باشد حتماً یکی از اینها را متهم کنید، میتوانید به آن یکی بگویید که حرفهای شما تا حدی به دیگر مشاهده کنندگان و شاهدان هم شبیه است. یک زمانی همه مکتبهای باطنی، همه روشهای تفکری و شیوههای مشاهده را، همه سبکهای مصری، یونانی، سیبری و آمریکای شمالی، هندی و چینی و ژاپنی، آمریکای جنوبی، و انواع سبکهای آفریقایی و آسیایی را مرور کردم بنابراین کاملاً طبیعی است که از آنها تاثیر گرفته باشم همانطور که به شدت از قرآن و سپس از کتاب مقدس تاثیر گرفتهام. اما آنچه در این سالها آشکارا مطرح کردهام، مربوط به هیچ یک از اینها نیست. واقعیت سخنرانیها و کتابهایی که براساس آنها درست شده خیلی ساده است. من در جلسهای میرفتم، آنها سوالی میکردند و بعد همین سوال، سرنخ سخنرانی میشد یا اینکه از آنها میپرسیدم که درباره چه چیزی حرف بزنم و آنها موضوع را معلوم میکردند یا مطالب خودبخود و بدون شروع معلومی بیان میشد. فیلمها و نوارهای همه جلسات چند ساله هم موجود است.
داناترین مردمان، آن کس که علمِ همگان را، با دانستههای خود جمع کند…. رسول خدا (ص)
۱۸. سوال کننده دوم: شما متهم به ایجاد انحرافات اجتماعی با استفاده از عرفانهای غربی و غیر اسلامی هستید… در این شکی نباید کرد.
نمی دانم دعوت به خدا، به قرآن، به تسلیم الهی، به خدمت به خدا، به عشق الهی و ذکر الهی، دعوت به تفکر، تحقیق و مطالعات چه ارتباطی به انحراف با استفاده از عرفان غربی و غیراسلامی دارد. چه چیزی خیال شما را راحت میکند؟ این چه چیزی را از شما حل میکند که بگویم شیاد و کلاهبردار هستم. برده نفسانیات و شهوات هستم. ریاکار و دروغگو هستم. قدرت طلب و قدرت پرست هستم. اگر این کار واقعاً برایتان خوب است هر چند بار که بخواهید اینها را میگویم ولی مطمئناً با هر بار گفتنم شما گرفتارتر خواهید شد زیرا خداوند بر ضد اینست، همه واقعیتها بر ضد این اند، گذشته و حالا و آینده بر ضد این است… شما بر ضد ما هستید، دیدگاههایتان بر ضد دیدگاه ماست، روشتان در ضدیت با روش ماست، بنابراین طبیعی است که از نظر شما من شیاد باشم و قصدم سوء استفاده بوده باشد اما من کلاهی را که دیگران بر سر مردم گذاشته بودند از سر آنها برداشتم. کلاه بی خدایی و بی توجهی به خدا را از سر آنها برداشتم و کلاه خداگرایی و خداخواهی را برسر آنها گذاشتم. روی سر بعضی از آنان کلاه مواد مخدر و افکار تخدیرکننده گذاشته بودند و من این کلاهها را برداشتم. آنها را به خدا و کلام خدا، به خواندن و به تفکر معتاد کردم. من کلاه بازیهای سیاسی و هوسهای سیاسی، کلاه بی غیرتی نسبت به زندگی را از سر جوانان برداشتم و کلاه دوباره زندگی کردن را بر سر آنها گذاشتم. کدام انحراف و سوء استفاده. این روش برخورد شما مربوط به قرنها پیش است که بدترین نتایج را هم برای برخورد کنندگان در بر داشته؛ در قرآن و کتب مقدس هم دهها مثال و آیه دارد… این اتهام یا هر اتهام دیگری را که شما در این سالها گفتهاید اگر بگویم که قبول دارم، نه فقط دروغ است بلکه این خود شما هستید که بیش از بقیه ضرر میکنید. اگر هم من بگویم اینطور بوده پس با شواهد و نتایج و مستندات چکار میکنید. از طرفی من هنوز زندهام. هر کاری که قبلاً کردهام حالا هم همچنان میتوانم. بر فرض که هیچ مستند و نتیجه و شاهدی هم نباشد که البته حجم شواهد و مستندات موجود دریاوار است، با این موضوع که الآن هم میتوانم همهٔ چیزهای گذشته را دوباره و بلکه بسیار قویتر از گذشته تکرار کنم، چکار میکنید؟… خودتان میدانید که در این سالها میتوانستم هر کاری بکنم. کیسهای درست کنم و آنرا در ایران و کشورهای دیگر از میلیاردها دلار پر کنم اما من حتی ماشینی برای رفت و آمد ندارم. در همهٔ این سالها زیباترین دختران حاضر بودهاند و بلکه مشتاق که با یک اشاره شتابان شوند. هزاران نفر. میتوانید از همهٔ آنها بپرسید و همه آنها مشتاقانه و شجاعانه به شما میگویند. از صدها فرصت نه تنها سوء استفاده بلکه استفاده هم نکردهام. فرصتهایی که اگر یکی اش برای شما بود از شدت هیجان و خودباختگی دچار خفگی آنی، و از ذوق زدگی دچار مرگ زودرس میشدید. شما را حرص و حسد و بدبینی پر کرده است. شما که برای گرفتن یک نتیجهٔ جزئی و کاذب، صد مرتبه خدا، پیغمبر خدا، امام زمان، حکومت اسلامی و حاکمیت اسلامی را خرج میکنید و بعد هم منکر آن میشوید. این کلاهبرداری است یا تبلیغ خدا و کلام خدا؟ و کار من همین تبلیغ بوده است.
کور آن نیست که چشمش نابینا باشد، بلکه کور (واقعی) آن کسی است که دیده بصیرتش کور باشد. پیامبر خدا (ص)
۱۹. …
۲۰. سوال کننده دوم: چرا موضوع نزدیکی بین ادیان و مذاهب بعنوان یک هدف در اکثر اساسنامههای مختلف مربوط به تشکلهای شما آمده است؟ مگر این کار مرجع و قانونی ندارد؟ شما تلاش زیادی برای نزدیکی ادیان مسیحی و یهودی و مسلمان و ادیان دیگر داشتید و میخواستید یک دین التقاطی به وجود بیاورید.
نزدیک سازی به نفع همه است. به ضرر کسی نیست. نمیدانستم که باید برای اجرای کارهای خدا، اجازه گرفت. بعید است که آنها هم مخالف این کار بوده باشند چون آنها اساساً کارشان در همین راستاست… ما هم در این زمینه غالباً کار تحقیقاتی و تفکری داشتیم و البته در صحبتها هم سعی میکردیم که اختلافات را کاهش و اشتراکات و نزدیکیها را افزایش دهیم.