گردآوری و تدوین: نونا صالحی
وقتی تکه ابری متراکم می شود، آسمان تیره و برگ ها در هوا سرگردان می شوند. می فهمیم که طوفان خواهد شد. در می یابیم که بعد از طوفان باران زمین های پایین دست را مشروب خواهد کرد و فردا آسمان شفاف خواهد شد. تمام این وقایع در آینده رخ خواهند داد اما چطور آنها را پیش بینی می کنیم؟ یکی از مهم ترین نکاتی که به ما کمک می کند تا وقایع را پیش بینی کنیم این است که الگوهای ساختاری به طور مرتب و مکرر تکرار می شوند. در عین حال تمامی آنها در یک چارچوب بایکدیگر در ارتباط اند.
در طی تاریخ بشریت همواره انسان ها در تلاش بوده اند که روشهایی برای پیش گویی آینده پیدا کنند؛ مانند نگاه کردن به ستاره ها و گوی کریستالی و غیره. اما در سالهای اخیر خصوصا” بعد از جنگ جهانی دوم، دانشمندان و محققان بسیاری که خود را آینده پژوه می نامند، روشهای کمی و کیفی متعددی را تهیه کرده اند. منطق آنها آینده پژوهی بر مبنای عقلانیت است. آنچه که این آینده پژوهان را با غیب گوها و رمالان جدا می سازد ، عقلانیت حاکم بر روشها است.
طبق نظریه تقدیر بعضی ها معتقدند ما قادر به تغییر جهت زندگی خودمان و حوادث آن نیستم و مقصد ما قبلا” مشخص شده است. یعنی ما فقط باید به دلخوشی های زمان حال و نزدیک به خودمان فکر کنیم و از آنها لذت ببریم و فکر کردن و کار کردن جان فرسا برای رسیدن به اهداف بلند مدت هیچ فایده ای ندارد. مطابق این نظریه ما قادر به طرح ریزی مسیرهای ممکن به سمت اهداف مورد نظر نیستم و هر آنچه که در تقدیرمان رقم خورده است به وقوع خواهد پیوست. اگر آینده از قبل مشخص شده است پس دیگر هیچ کس را نمی توان مسئول اقدامات بد و خلافکارانه اش دانست. چرا که آن شخص خود را قربانی تقدیر خواهد خواند.
اما با توجه به ادامه داشتن و یکپارچگی حوادث از گذشته به آینده، آینده پژوهی یک کار شدنی است. از سوی دیگر تغییرات بسیار سریع جامعه کنونی که در آن زندگی می کنیم آینده پژوهی را به یک اضطرار و فوریت تبدیل می کند. امروزه تغییرات تکنولوژیکی و اجتماعی ، با سرعت بالائی که قبلا” وجود نداشت، در حال رخ دادن است. اگر آینده پژوهی نداشته باشیم، با مشکلات روزافزونی در تصمیم گیریها مواجه خواهیم شد. تصمیم های خوب بستگی کامل به دورنگری خوب دارد. زندگی امروزی با گذشته بسیار متفاوت است. در این دنیای پر تغییر دیگر سنت های قدیمی آینده ما را شکل نمی دهند بلکه ما باید خودمان آینده را خلق کنیم تا بتوانیم خود، سازمان و جامعه را در برابر تغییرات جهانی آماده سازیم. شرایط جدید جهانی فرصتهای بیشماری برای جوامعی که برای دورنگری اهمیت قائلند ایجاد کرده است اما برای جوامعی که از آیندهنگری بهره نبرده اند این شرایط جدید حاوی تغییرات عمیق و در هم شکسته شدن فاجعه وار ساختار آنها می باشد.
تفاوت آینده نگری با غیب گوئی، پیش گوئی و فال گیری
با توجه به مطالبی که گفته شد می توان تفاوت اساسی آینده نگری و آینده پژوهی را با غیب گوئی و پیش گوئی درک کرد. عقلانیت و تحلیل های عقلانی حاکم بر آینده پژوهی فرق اساسی آن با غیب گوئی است. علاوه براین، باز نگه داشتن مسائل مربوط به آینده و حوادث محتمل آن در روش علمی آینده پژوهی فرق مهم آن با غیب گوئی و صحبت از آینده قطعی و محتوم میباشد. به نظر آینده پژوهان آینده کماکان در حال ساخته شدن است. آینده امری است که مردم میتوانند آن را با اقدامات هدفمند خود طراحی کرده و شکل دهند. پیش بینی محتوم و هر نوع غیبگوئی در آینده پژوهی مردود و بیمعنی است. به نظر آینده نگران آینده از قبل طراحی نشده بلکه پهنه گسترده ای است که مردم توانائیهای مختلفی برای شکل دادن به آن دارند. در نظر آینده پژوهان یکی از دلایل اصلی اینکه آینده مبهم و عدم قطعیت بالائی دارد این است که ما می توانیم بر آن تاثیر گذاریم و مسیر حوادث را تغییر دهیم والا هیچ چیز مبهمی وجود نمیداشت.
تاریخچه رشته دانشگاهی آینده نگری
رشته آینده پژوهی مدرن در سالهای دهه ۱۹۶۰، رشته کاملا” شناخته شده ای بود. انتشار کتاب “تصویر آینده” نوشته اف.ال. پولاک در سال ۱۹۵۱ و کتاب ” هنر حدس زدن” نوشته دی ژوونل که در سال ۱۹۶۴ منتشر شد از نشانه دیگر آن بودند. پولاک از مفهوم تصویر آینده برای تحلیل فراز و نشیب تمدن ها استفاده کرد و ژوونل برای اولین بار بسیاری از اصول آینده پژوهی را تحت همان پوشش مدون کرد. تشکیل انجمن های تخصصی آینده پژوهی از نشانه های دیگر پیدایش این رشته جدید بود. به عنوان مثال در سال ۱۹۶۶ انجمن آینده جهان (World Future Society) بوسیله ادوارد کورنیش و دیگران تاسیس شد که در میان سازمانهای متعدد آینده پژوهی به یکی از بزرگترین آنها بدل شده است.
رشته آینده پژوهی معاصر از مسیرهای تکامل مختلفی گذشته است. یکی از مسیرها در کار دبلیو.اف.اگبرن و همکارانش براساس تجزیه و تحلیل روندهای اجتماعی و نقش فناوری در ایجاد دگرگونی های اجتماعی پایه ریزی شد. پیدایش حرفه ای که امروزه “ارزیابی فناوری” نامیده میشود از دستاوردهای وی و همکارانش بود.
مسیر دیگر در تکامل مطالعات آینده پژوهی، “تحقیق در عملیات” و کانونهای تفکر یا اندیشکده ها بود. در سال ۱۹۴۵ ژنرال اچ.اچ. آرنولد برای اینکه “خوراک فکری” به نیروی هوائی آمریکا در تصمیم گیری های خود برساند، یک موسسه تحقیقاتی که به ” بنگاه رند” مشهور شد را تدارک دید. این موسسه در میان موسسات، مراکز و سازمانهائی که کار فکری می کردند و به عنوان اتاق فکر، کانون تفکر یا اندیشکده شناخته میشدند به یکی از موثرترین و بانفوذترین آنها تبدیل شد. بیشتر دستاوردهای این موسسه مثل انتخاب سیاست ها، استراتژی ها، توصیه ها، هشدارها، طرحهای دراز مدت، پیش بینی ها و ایده های جدید به نحوی از انحاء متضمن تفکر آینده نگرانه بود. از سال ۱۹۷۰ به بعد موسسه رند پروژه های غیر نظامی را نیز به تدریج به فعالیت های خود اضافه کرد.
انواع آینده نگری
بطورکلی روشهای تحقیقی در آینده پژوهی به دو دسته کلی تقسیم بندی می شوند: ۱-روش های توصیفی یا استتناجی ۲- روش های تجویزی یا هنجاری
در روش های توصیفی یا استتناجی، سعی بر این است که با مطالعه حوادث گذشته و حال و با توجه به روندهای حاکم در زمینه های مختلف، آینده یا آینده های مختلفی راکه احتمال بوقوع پیوستن آنها وجود دارد، تشریح و توصیف شوند. یعنی این روش ها هر آنچه را که در آینده میتواند بوجود آید، توصیف می نمایند. بدین ترتیب تصویر یا تصویرهائی از آینده بدست می آید که هرکدام برنامه ریزی خاصی را نیاز دارد. در این حالت محققان شرایط محتمل و ممکن را شرح می دهند.
در روش تجویزی یا هنجاری، بیشتر تمرکز بر روی شرایطی است که آینده “باید” حاوی آن باشد. یعنی با توجه به ارزش ها و ترجیحات فردی یا سازمانی می توان تصویر یا تصویرهائی از آینده مطلوب به دست آورد و سپس با برنامهریزی گام به گام رسیدن به آن آینده مطلوب را کشف و مورد بررسی قرار داد.
البته لازم به ذکر است که روشهای آینده نگری یا آینده پژوهی از ساختاری غیر قابل انعطاف پیروی نمی کنند یعنی هر آینده پژوهی می تواند با توجه به تخصص خود در زمینه های مختلف روشهای مختلفی را استفاده نمایند.
پنج دیدگاه کلی آینده نگری
دیدگاه های آینده نگری متنوع و متعدد بوده و به همان نسبت می توان آنها را به گروه ها و دسته های مختلف تقسیم بندی کرد. ولی پنج دیدگاه کلی در آینده پژوهی مورد قبول بیشتر آینده پژوهان قرار گرفته است که بطور مختصر در اینجا شرح داده می شود. روشن و واضح است که دیدگاه های آینده نگری ماهیت کمی و کیفی داشته و لذا هر کدام معایب و مزایای به خصوص خود را داراست. برای رسیدن به آینده پژوهی بهتر همانطور که قبلا” اشاره شد استفاده از چندین روش متعدد و مختلف الزامی است.
دیدگاه استتناجی : پیروان این دسته از روشها، معتقدند که آینده در حقیقت ادامه منطقی گذشته است. به اعتقاد این افراد نیروهای غیر قابل تغییر و بزرگی آینده را به صورت یکپارچه و قابل پیش بینی بوجود می آورند. بنابراین هر کسی که روندهای گذشته را بخوبی شناسائی کند می تواند با استفاده از منطق حاکم بر روندهای گذشته آنها را به سمت آینده گسترش داده و بهترین پیش بینی ممکن را بدست آورد. روشهای تحلیل روندهای فنآوری به این دیدگاه تعلق دارند.
دیدگاه تحلیل الگوها: در این دسته از روشها اعتقاد بر این است که تاریخ تکرار خواهد شد. ساز و کار های باز خورد قوی در جامعه به همراه محرکهای انسانی باعث تکرار روندها و حوادث گذشته در الگوهای قابل پیش بینی و ادواری خواهد شد. بنابراین بهترین پیش بینی در این حالت با شناسائی و تحلیل مقایسه ای موقعیت های گذشته و ارتباط دادن آنها با آینده های محتمل بدست می آید.
دیدگاه تحلیل هدف: پیروان این دسته از روشها معتقدند که آینده توسط باورها و اقدامات افراد، سازمانها و ارگانهای مهم و کلیدی بوجود می آید و شرایط آینده می تواند با تغییر این افراد، سازمان ها و ارگانها بهبود یابد. بنابراین آینده را می توان با آزمایش و بررسی اهداف گوناگون تصمیم سازان و افراد موثر پیش بینی کرد و اهداف دراز مدت این افراد ، سازمانها و ارگانها و اقدامات برنامه ریزی شده آنها در حقیقت تصویر و نمای کلی و دراز مدت آینده را مشخص می کند.
دیدگاه آینده های متعدد: پیروان این دسته از روشها معتقدند که آینده نتیجه دسته ای از حوادث و عواملی است که غیر قابل پیش بینی، تصادفی و بدون ترتیب و گسترده می باشد. بنابراین آیندهنگری بهتر زمانی خواهد بود که گستره وسیعی از روندها و حوادث ممکن شناسائی شده و آینده های متعدد و مختلفی را با جمعآوری اطلاعات از محیط های مختلف فعالیت افراد و سازمانها چه بصورت اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، تکنولوژیکی و زیست محیطی در یک فرایند برنامه ریزی انعطاف پذیر تصویر کنیم. نمونه بارز این دسته از روشها تکنیک برنامه ریزی بر پایه سناریوهاست.
دیدگاه مکاشفه ای: اساس اعتقادی این دسته از روشها بر این پایه استوار است که آینده توسط مخلوط پیچیده ای از روندهای غیر قابل تغییر، حوادث تصادفی، و اقدامات افراد و موسسات کلیدی شکل می گیرد. در نتیجه به دلیل این پیچیدگی بهترین روش برای آینده پژوهی، جمع آوری هر چه بیشتر اطلاعات و استفاده از فرآیندهای نیمه خود آگاه اطلاعاتی و کشف و مکاشفه شخصی برای بدست آوردن دانش و بینش کافی و مفید باشد. روش معروف در این دسته همان تکنیک دلفی است.
حرف اول و آخر
«اگر می خواهی بدانی فردا چه خواهد شد، ببین امروزه چه شده و اگر می خواهی امروز را درک کنی دیروز را بفهم. گذشته را بازشناسی کن تا آینده را بازیابی کنی… تغییرات و تحولات دارای الگوهایی تقریباً معلوم اند و تکرار آنها نیز بر اساس همین الگوها رخ می دهد با دانستن الگوها و فرمول های وقوع تغییرات و چرخه تحولات تو می توانی به پیش بینی آینده نزدیک شوی.» (۱)
- تفکر متعالی، شماره ۳، مقاله پیش بینی های ۲۰۰۶
منبع: سایت www.ayandenegar.org
نشریه تفکر متعالی شماره چهار – تابستان ۸۵