درمانگران روحی و کسانی که توانستهاند از طریق قوای روحی و الهی به درمان بیماران و دردمندان بپردازند همیشه در طول تاریخ وجود داشتهاند.
بعضی از این افراد دارای قدرتی غیراکتسابی و به اصطلاح مادرزادی بودهاند و گروه دیگر به صورت اکتسابی چنین قدرتی را کسب کردهاند. اما در این میان عدهای هم بودهاند که بر اثر یک اتفاق درونی و پس از یک دگرگونی باطنی، واجد چنین نیرویی شدهاند. البته درمانگر بودن این افراد بهآن معنا نیست که آنان جملگی دست به درمان بیماران بسیاری زدهاند. ممکن است بعضی از درمانگران بزرگ تاریخ به تعداد کمی از موارد درمان و شفا دست زده باشند یا حتی نشانهای که از آنها ظاهر شده است ارتباطات اولیه با درمانگری نداشته است اما بعداً چنین معنایی را از خود بروز داده است.
مثلا جسد ریتا تا دهها سال بعد از مرگاش همچنان سالم و قوی بود. او در زمان زندگی خود نمونه قابل توجهی از درمانگری را ارائه نکرد اما بعد از مرگ، جسد وی تا نزدیک به دو قرن، همچنان سالم و معمولی، مثل روز اول بود. در دوران حیات او تنها یک نشانه مهم از او ظاهر شد. او یک تکه چوب خشک و مرده را در زمین فرو کرد و هر روز به آن توجه نمود. پس از مدتی این تکه چوب مرده، جوانه زد و تبدیل به درخت انگور بزرگی شد که پس از قرنها، هنوز هم این درخت پابرجاست و هر سال میوه میدهد. هر سال برگها و میوههای این درخت برای درمان بیماریها جمعآوری شده و به نقاط مختلف جهان ارسال میشود.
تعداد درمانگران قدیمی آنقدر زیاد است که جمعآوری بیوگرافی همه آنها یک کار تحقیقی مفصل را میطلبد. این درمانگران به همه ادیان تعلق داشتهاند. اسلام، مسیحیت، یهود، هندوئیسم و حتی ملل و اقوامی که ظاهراً به دین خاصی پایبند نیستند… در قرن نوزدهم و بیستم ناگهان موضوع درمانگری روحی، بعد از قرنها در حاشیه ماندن و نیمهجان بودن، دچار حیاتی نوشد و تعداد قابل توجهی از درمانگران باطنگرا از کشورهای مختلف سربرآوردند. این بار علاوه بر کشورهایی که تا قبل از این سابقه طولانیتری در موضوع داشتند مثل انگلستان، فرانسه و هند، از دیگر کشورها هم نمونههای جدیدی ظاهر شد. چین، روسیه، ژاپن و بیش از همه آنها برزیل، فیلیپین و آمریکا.
آنچه بهعنوان درمان باطنگرا (درمان نامتعارف) میشناسیم به رشتههای مختلفی تقسیم میشود و برخلاف تصور عمومی فقط یکی از این حوزهها به شفا (درمان از نوع شفا) اختصاص دارد. اولین گروه از درمانگران غیرپزشک، شامل کسانی میشوند که با استفاده از روشهای گوناگون پزشکی مکمل به درمان بیماران خود میپردازند. گیاهدرمانی، آبدرمانی، ماساژدرمانی، بازتابشناسی کف پا، ویتامیندرمانی، پاندولدرمانی و هیپنوتیزمدرمانی نمونهای از این روشهای درمانیاند که به مجموعه آنها طب حاشیه گفته میشود. البته تعداد انواع روشهای درمانی نامتعارف به بیش از صد و شصت روش میرسد که بعضی از آنها یا بهدلیل ناشناخته ماندن و یا غیرمؤثر بودن، در تقسیمبندیهای طب حاشیه بهحساب نمیآیند. اگرچه درصد موفقیت روشهای طب مکملدرباره همه بیماریها کمی مأیوسکننده است اما بعضی از روشهای طب حاشیه توانستهاند توفیق امیدوارکنندهای را درباره معدودی از بیماریها بهدست آورند. گروه دوم درمانگران که به درمانگران روحی معروفاند عموماً با اتکاء به قدرت روحی خود یا دیگر مراجع روحی عمل میکنند. تفاوت زیادی میان کار این عده با گروه اول وجود دارد. (این تقسیمبندی از درمانگران باطنگرا، تقسیمبندی رایج آن است.) گزارشها نشان میدهند که بعضی از درمانگران روحی که در کار جراحی روحی تبحر دارند تاکنون نتایج جالبی را از کار خود ارائه دادهاند.
نتایج این جراحیهای روحی بر خلاف دیگر روشهای طب حاشیه و انرژیدرمانی، تا حد قابل توجهی امیدوارکننده است.
ما وقتی اسم درمانگر روحی را میشنویم از او انتظار معجزه را داریم اما تقریباً اکثر درمانگران معروف فاقد چنین توانایی خارقالعادهای میباشند. آنها در نهایت قادرند تنها بر برخی از بیماریها آن هم تا حد معینی اثر بگذارند. این واقعیتی است که بارها توسط مراکز تحقیقات پزشکی و در سطح بینالمللی اعلام شده است. تاکنون چندین گروه تحقیقاتی از دانشگاههای معتبر جهانی (مانند هاروارد) مأمور بررسی نتیجه کار انرژی درمانگران شدهاند اما همه آنها به اتفاق نتایج تقریباً مشابهی را اعلام کردهاند. وجه مشترک گزارش مراکز تحقیقاتی مذکور این است که اسناد و شواهد قابل توجهی برای اثبات ادعای انرژی درمانگران وجود ندارد. تاکنون یک نمونه قابل اثبات از درمان بیماریهای صبالعلاج یا درمان مؤثر و قطعی سایر بیماریهای پیچیده از هیچ یک از مراکز انرژیدرمانی و انرژیدرمانگران در سراسر جهان گزارش نشده است. به همین دلیل بسیاری از مراکز تحقیقاتی پزشکی روشهای انرژیدرمانی را خارج از مقوله طب مکمل دانسته و آن را به مثابه یک روش درمانی نمیپذیرند. برخلاف نتایج مأیوسکننده کار انرژیدرمانگران، معدودی از درمانگران و جراحان روحی بوده و هستند که توانایی آنها در زمینه درمان بیماریها بیش از آن چیزی است که در بازارهای انرژیدرمانی و معالجاتمشابه رد و بدل میشود.
این افراد (جراحان روحی) تحت حمایت روحی و با وسایل اولیه و بدون رعایت معمولیترین شرایط بهداشتی، به جراحیهایی جسمی دست میزنند. بعضی از این افراد بهجای استفاده از چاقو (آن هم نه چاقوی جراحی بلکه چاقوی آشپزخانه) از انگشتان خود استفاده میکنند و بدن بیمار را با انگشتان خود برش میزنند. بیشتر جراحان روحی در برزیل و فیلیپین ساکن هستند و تاکنون هزاران جراحی موفق از این جراحان روحی گزارش شده است. در این نوشتار به یک از این نمونهها اشاره میکنم. خوزه دو فریتاس معروف به آریگو.
آریگو در ۱۵ سال آخر عمر خود توانست به هزاران بیمار کمک کند. او پشت یک میز و روی یک صندلی مینشست و بیماران به ترتیب از جلوی او عبور میکردند. در همان حال او داروهایی را به زبان پرتقالی یا آلمانی روی یک تکه ورق (برای هر یک از بیماران) مینوشت. در بیشتر مواقع، بیماران با مصرف این داورها درمان میشدند بعداً این داروها توسط گروهی از پزشکان متخصص مورد بازشناسی قرار گرفت و معلوم شد همه آنها متناسب با حال بیمار بودهاند. آریگو در سال ۱۹۶۸ توسط یک گروه محقق متشکل از ۶ پزشک و ۸ دانشمند به سرپرستی آندریا پوهاریچ مورد مطالعه قرار گرفت. در پایان کار، گروه تحقیقی مربوطه کارهای آریگو را تأئید کردند. وقتی از آریگو پرسیدند چطور بیماریها را تشخیص میدهد و دارو تجویز میکند او پاسخ داد که هنگام تشخیص، روح دکتر فریتز (که به قول او در سال ۱۹۱۸ درگذشته بود) در گوش راستم حرف میزد. البته آریگو علاوه بر تشخیص و دارونویسی گاهی هم به جراحیهای روحی دست میزد. او گاهی با چاقوی آشپزخانه و قیچیهای معمولی و در شرایط کاملاً عفونی در حالی که مردم اطراف او جمع میشدند، به اعمال جراحی میپرداخت. حتی در چند مورد اینکار را در وسط خیابان انجام داد. دکتر پوهاریچ (ریاست تیم تحقیقاتی) یکی از مشاهدات خود را درباره جراحیهای آریگو اینچنین شرح میدهد:
«آریگو به مرد بیمار گفت شلوارش را پایین بکشد. سپس یک چاقو دست گرفت و آن را با پیراهنش پاک کرد. شکم بیمار را چاک داد. ماهیچههای دیواره شکم را به یک طرف گذاشت، روده را بیرون آورد و با خونسردی تمام یک قسمت از روده را قطع کرد. مثل آن بود که یک تکه کالباس را میبرد. سپس روده را در جای خود گذاشت و عضلات دیواره را دوباره به هم نزدیک کرد. او هرگز از بخیه استفاده نمیکرد. برای پوشاندن زخم آن مرد هم، از کمر مرد یک میخ در بدن او کوبید و گفت همین کافی است.»
گروهتحقیقی دکتر پوهاریچ که از این جراحیها و جراحیهای مشابه (توسط دیگر جراحان روحی) فیلمبرداری کرده است (علاوه بر فیلمبرداریهایی که گروههای مستقل دیگر از کار چنین افرادی داشتهاند) او درباره آریگو (در جمعبندی نظرات گروه تحقیقی) میگوید: «آریگو این کار را انجام میدهد ولی من نمیدانم که چگونه؟ او به تنهایی به اندازه یک بیمارستان بزرگ بازدهی دارد».
بعضی از شخصیتهای علمی دیگر هم گزارشاتی را درباره جراحان روحی دادهاند.
یکگروه پزشکی و فیلمبرداری با حضور دکتر المرگرین و دکتر آلیس گرین گزارشاتی دربارهاعمال تعدادی جراح روحی در فیلپین تهیه کرده است. او در قسمتی از شرح مشاهدات خود میگوید: «بیشتر این جراحان روحی هنگام کار خود حالتی معمولی داشتند اما بعضی از آنها هم درحالت خلسه فرو میرفتند…» او در ضمن گزارش خود از یکی از جراحان روحی معروف نقل میکند که ظاهر کردن خون و انساج و بافتهای بدن فقط به این دلیل است که بیماران به کار ما اعتقاد داشته باشند. او پس از شنیدن این جمله شاهد صحنهای میشود که اینگونه آن را توضیح میدهد: «سپس آگپااو دستش را حدود سی سانتیمتری شکم بیمار گرفت همانطور که نگاه میکردم دیدم که شکم بیمار باز شد و پرده صفاق نمایان گردید…»
همچنیندکتر لیال واتسون، محقق مشهور بینالمللی، پس از ۸ ماه اقامت در فیلیپین، از اعمال ۲۲ جراح روحی در فیلیپین گزارش میدهد.
تقریبابیشتر دانشمندان و متخصصانی که در زمینه بیماران شفایافته و درمانشده (به وسیلهمعالجات روحی) تحقیق کردهاند در پایان به این نکته اعتراف داشتهاند که نمیتوانند توجیه علمی و قابل قبولی برآنچه دیدهاند و اتفاق افتاده است ارائه دهند بهعنوان مثال جورج میک که یکی از افراد مذکور (سرپرست یک تیم تحقیقاتی) میباشد مینویسد:
«در این زمان هیچ نظریه یا ترکیبی از نظریههای علمی وجود ندارد تا بوسیله آنها بتوان این پدیده (معالجات روحی) را توجیه کرد…
تهیه و تألیف: پریا
پینوشت:
۱ـ بعضی از این افراد هم اکنون در قید حیات نیستند.
منبع: فصلنامه علوم باطنی
شماره ۷ و ۸ ـ پاییز و زمستان ۸۴