نيروی باور و اعتقاد
باورها و اعتقادات ما مشخص كننده ميزان بهره منديمان از تواناييها ميباشد.اگر حيواني را در آب بيندازيد بالاخره راه خود را پيدا ميكند و خودش را نجات ميدهد ولي اگر يك انسان را كه شنا بلد نيست در استخري بيندازيد چه اتفاقي براي او ميافتد؟ پاسخ ميدهيد كه غرق ميشود. چرا چنين است؟ چرا يك حيوان ميتواند خودش را نجات دهد ولي يك انسان غرق ميشود؟ چون انسان بر اين باور است كه غرق خواهد شد ولي آن حيوان هيچگونه باوري ندارد و بنابر غريزه خود شنا ميكند.
شايد عجيب باشد ولي هر گاه ما به وقوع چيزي اعتقاد داشته باشيم، آن مسئله اتفاق ميافتد. باورهاي ما، انتخابهايمان را مشخص كرده و جهاني را كه در آن زندگي ميكنيم شكل ميدهد.
هر آنچه كه ما آن را باور داشته باشيم، به حقيقت ميپيوندد زيرا ما انسانها براساس اعتقادات و باورهايمان عمل ميكنيم. اين خود ما هستيم كه ارزش هاي خودمان را مشخص ميكنيم و چارچوب هاي زندگيمان را تعريف ميكنيم.
دانش ما نيز از باورها و اعتقاداتمان نشأت گرفته است؛ ما از طريق فيلتري كه براساس باورها و اعتقاداتمان استوار است، در جهان مي آموزيم و ياد ميگيريم. اكثر ما هر گاه چيزي با اعتقاداتمان سازگار باشد، آن را راحتتر ميپذيريم و بر اساس آن عمل ميكنيم و واقعيتها و حقايق جديد را كه بر اساس اعتقاداتمان نبوده و باورهايمان را زير سؤال ميبرند، رد ميكنيم.
در سال 1942 خانم “گرترود اشميدلر”(1) پروفسور روانشناسي دانشگاه نيويورك براي سنجش اعتقاد دانشجويان به پديده هاي فرارواني، پرسشنامهاي تنظيم كرد. او پس از تكميل پرسشنامه ها، دانشجويان را با آزمون مرسوم در فراروانشناسي، يعني كارتهاي ادراك فراحسي )كه در آن، فرد سعي ميكند ترتيب كارتها را حدس بزند( مورد سنجش قرار داد. “اشميدلر” نتايج آزمون فرارواني و پرسشنامهها را با يكديگر مقايسه كرد؛ نتيجه جالب توجه اين بود كه صحت حدس ترتيب كارتها توسط گروهي كه به پديدههاي فرارواني معتقد بودند، خيلي بالاتر از يك نتيجه تصادفي بود، در حالي كه در مورد گروه بي اعتقاد به نيروهاي فرارواني، خيلي پايينتر بود. اين اختلاف ميان معتقدين و ناباوران توسط بسياري از محققين ديگر نيز مورد تاييد واقع شده است.(2)
شايد هيچ نيرويي قدرتمندتر از نيروي ايمان و اعتقاد شخص وجود نداشته باشد. اين نيرو هم خلاق است و هم ويرانكننده.
باورها و اعتقادات ما مشخص كننده ميزان بهرهمنديمان از تواناييها ميباشد. مثلاً چقدر باور داريد كه داراي ذهن خلاق هستيد؟ كدام استعدادها را در خود باور نداريد؟ آيا بر اين باوريد كه زندگي پر از مشكلات مختلف است و شما قادر به حل آنها نيستيد؟ اعتقاد و باور شما در مورد انسان و زندگي ظاهري چيست؟ آيا به تواناييهاي باطني اعتقاد داريد؟ و…
تشريح شكل پذيري و عملكرد باورها
از ديدگاه دانشمندان سيستم اعتقادي بشر، از قالبهاي فكري تشكيل شده است كه با برداشتهاي درست يا نادرست ما از واقعيت ارتباط دارند. تفسير واقعيت در هر قالب فكري، منحصر به همان قالب است.
مردم در طي تجربيات روزمره، درون فضاها يا سطوح مختلف تعبيري خود در حركتند. در واقع تجربيات آنها در قالبهاي فكري متعلق به خودشان تعبير و تفسير ميشوند. در هر سطح يا فضاي تعبيري، جهان به گونه متفاوتي تفسير ميشود. بايد دانست كه قالبهاي فكري، واقعياتي انرژيمند هستند و داراي قدرتهاي متفاوتي ميباشند. اين قالبها بواسطه انرژي يا اهميتي كه فرد به آنها ميدهد، تغيير ميكنند. از طرفي عادات فكري ما نيز پديدآورنده، شكلدهنده و حافظ قالبهاي فكري ميباشند. برخورداري قالبهاي فكري از نيروي عاطفه، به آنها قدرت بيشتري ميبخشد. اين قالبها ميتوانند ناآگاهانه يا خودآگاهانه به وجود آيند؛ مثلاً مرور مستمر ترس ذهني “ممكن است نتوانم از پس فلان كار برآيم”، خود خالق يك قالب فكري است. به هر ميزان كه ما دانسته يا ندانسته به اين قالب انرژي بدهيم، تأثير انديشه مربوط به اين قالب به خلق بيشتر نتيجهاي كه از آن وحشت داريم منجر خواهد شد. اين قالبهاي فكري به طور كاملاً طبيعي بخشي از شخصيتي هستند كه فرد حتي به آنها توجه ندارد. قالبها عموماً در كودكي شروع به شكل گيري ميكنند و مبناي آنها استدلال كودكانه است. پس از آن در طول زندگي با شخصيت فرد عجين ميگردند و چون باري اضافي فرد را ملزم به حمل خود ميكنند. از آنجا كه اين قالبها به طور عميق در ناخودآگاه مدفون نشدهاند و درلبه خودآگاهي قرار دارند، از طريق روشهايي قابل اصلاح ميباشند.
از مهمترين روشهاي از بين برنده قالبهاي فكري، فهم و درك آنهاست. مشاهده روند شكلگيري قالبها، دقت و تفكر بر عملكرد ناخودآگاهانه آنها، ديدن ميزان انرژيمندي و تأثيرات مثبت و منفي آنها بر روند زندگي و سرنوشت، ميتواند از قدرت اين قالبها بكاهد و يا قالب فكري را كاملاً دگرگون نمايد.
رابطه باورها و اعتقادات با جريان خلاق روح
باورها و اعتقادات محدودكننده، مانند قفلها و زنجيرهايي هستند بر تواناييهاي ذهن انسان و قدرت بينهايت آن. ذهن انسان هدايت كننده انرژي خلاق روح انسان، تحقق بخش قصدها و خواسته هاي دنيوي، باطني و معنوي اوست اما باورهاي غلط و محدودكننده، منبع انرژي خلاق را از دسترس انسان دور ميكند و اجازه نميدهد كه او از تمامي امكانات و تواناييهاي خود بهره جويد؛ اين مطلب تأييدي بر اين جمله است كه “از ماست كه برماست”.
باورها و اعتقادات انسان قابل تغييرند. اگر چه تغيير دادن باورها كار سادهاي نيست اما انجام پذير است.
منابع :
– اينترنت
– آن برنن، باربارا؛ هالهدرماني با دستان شفابخش ؛ترجمه مهيار جلالياني؛ تهران،نشر دنياي كتاب، 1377.
پي نوشت:
1- Gertrude Schmeidler
2- اين آزمايشات با نام Sheep-Goat Effect معروف است.