به قلم : پِریا (شباب حسامی)
مقاله سلاح ها و ابرسلاح ها دارای دو قسمت است. در قسمت اول که مقدمهایست برای قسمت دوم، روند پیدایش سلاحهای مدرن و فوقمدرن موردنظر قرار میگیرد و جریان رقابت تسلیحاتی جدید بهصورت اشارهای بازگو میشود. در قسمت دوم مقاله نسل سلاحهای کهن _ جدید که عموماً سلاحهایی باطنی و متکی به توانمندیهای ذهنی و نامتعارف انسانیاند، مورد بررسی قرار میگیرد که در پایان به بحث ابرسلاح و فتح جهان ختم میشود. برای ارتباط با قسمت دوم، خواندن قسمت اول، اگر چه ممکن است غیرباطنی بهنظر بیاید، لازم است. به نظرم همین بحث اول هم، هشدارهایی باطنی را در دل خود دارد.
یکی از عوامل تعیین کننده معادلات سیاسی و اقتصادی که نقش عمدهای در سرنوشت کشورهای مختلف داشته است موضوع سلاحها و تجهیزات تهاجمی و تدافعی است. برای پیبردن به اهمیت موضوع کافیست بهیاد بیاوریم که سرنوشت جنگ جهانی دوم را با آن همه ویرانی و میلیونها کشته، در واقع یک چیز تعیین کرد: «بمب اتمی». همین سلاح جدید، ژاپنیهای سختکوش و مبارز را وادار کرد تسلیم شوند و صلح تحمیلی را که دست کمی از شکست نداشت بپذیرند.
آلمان و هیتلر در جنگ جهانی دوم مغلوب شدند اما اگر آلمان به تجهیزات و مخصوصاً موشکهایی که در فکر تهیه آن بود مجهز میشد، اگر آلمان دارای سلاح اتمی بود هرگز این اتفاق برایش نمیافتاد. درباره صدام هم همین موضوع صادق بود. اگر عراق دارای تجهیزات پیشرفته و از آن جمله سلاح اتمی بود، آمریکا جرأت نزدیک شدن به مرزهای او را نداشت. درواقع فاصله بین تصمیم آمریکا برای حمله تا اجرای حمله به عراق، فرصتی بود برای تحقیق و جاسوسی در این مورد که آیا عراق دارای توان نظامی بازدارنده است یا نه ؟ بقیه حرفها، اینکه می خواهیم مطمئن شویم که صدام پسر خوبی است یا بچه بدی است، فقط بهانه بود تا نتایج جاسوسی تکمیل شود.
در واقع بعد از انفجار اتمی ژاپن، رقابت تسلیحاتی ابتدا به صورت پنهانی و سپس آشکارا شروع شد و مهمترین وجه این رقابت، به افزایش تعداد و قدرت تخریبی بمبها و سلاحهای هستهای و به موازات آن گسترش سلاحهای میکربی و بیولوژیکی بود. آمریکا و شوروی در خط مقدم این مسابقه مرگ قرار داشتند که بهدنبال اولی بلوک غرب و در پی دومی، بلوک شرق حرکت میکرد. صهیونیستها هم که از هر دو طرف میخوردند.
بمبهای هیدروژنی. بمبهای نوترونی. سلاحهای نوترونی، بمبهایی که هر موجود زندهای را می کشد اما بههیچ موجود غیر زندهای آسیب نمیرساند! همه ساکنان یک شهر بزرگ و یک کشور را در دم می کشد اما بههیچ ساختمان و تأسیساتی آسیب نمیرساند. این حرکت جنونآمیز در تولید سلاحهای اتمی (که بهنظرم نه سلاحهای کشتار جمعی بلکه «سلاح کشتار ملتی» است میتواند در آن واحد یک ملت را نابود کند) آنقدر شدید شد که خود صاحبان قدرت را بهوحشت انداخت. یک جایی باید کار تمام میشد. یکی از دو طرف میبایست به یک سلاح یا فنآوری فوق هستهای یا بهعبارتی ابرسلاح دست پیدا میکرد.
بعد از مدتی کرملین از سلاحی به نام ماشین روز قیامت حرف زد. آنها میگفتند که سلاحی در اختیار دارند که اگر فعال شود روز قیامت را در کره زمین حادث میکند. ماشینی که اگر فعال شود دیگر نمیتوان از ادامه کار آن جلوگیری کرد و جهان را نابود خواهد کرد.
ریگان از طرحی افسانهای سخن بهمیان آورد. جنگ ستارگان. طرحی که اگر عملی میشد میتوانست قدرت بمباران و موشکباران حریف را بهطور کامل فلج کرده و او را در خانه خود محکوم به مرگ کند. وقتی دیکتاتور روسی این را شنید گفت فکر نکنید ما در کرملین نشستهایم و دست روی دست گذاشتهایم و چرت میزنیم. آمریکاییها گفتند با اینحال میتوانیم بشقاب جلوی دست رهبر شوروی را هدف بگیریم. شورویها گفتند قبل از اینکه آنها بخواهند چنین تصمیمی بگیرند ما آنها را از صفحه روزگار محو خواهیم کرد …
این وسط یک اتفاق دیگری افتاد. غول بزرگ بلوک شرق از هم پاشید و فقط یک چشم آن باقی ماند. آمریکاییها بلوک شرق را دور زدند. در بحبوحه مسابقه تسلیحاتی و در غفلت غول شرقی، آنها نبرد اقتصادی، فرهنگی و ایدئولوژیک خود را با وحدت و شدت هر چه تمامتر آغاز کرده بودند. غول بزرگ بلوک شرق مواظب دستهای حریف بود و نگاهش به مشت حریف دوخته شده بود اما یکدفعه دید زمین زیر پایش خالی شد و پاهایش خرد شد و به زمین افتاد. دیوار برلین فرو ریخت. آلمان غربی و شرقی متحد شدند. گورباچف گفت ارتش سرخ (که در آلمان شرقی مستقر بود) سرجایش خواهد ماند اما هذیان میگفت: گرجستان و اوکراین هم از شوروی جدا شد. کشورهای آسیای میانه هرکدام طبل جدیدی خریدند و نواختند. چک اسلواکی به چک و اسلواکی تبدیل شد. لیتوانی، مولداوی، روسیه سفید و حتی چچن هم با وطن مرکزی وداع کردند. لهستان،مجارستان و رومانی هم همان راهی را رفتند که دیگر بردگان پیشین کمونیست طی کردند. یوگسلاوی، هم از پدر جدا شد، هم بدن خودش چند تکه شد…
حالا غول غربی خود را به روی غول شرقی استخوان شکسته انداخته بود و داشت قسمتهای مختلف بدن او را میبلعید. از آن بدن، فقط یک چشم باقی ماند که اسماش روسیه بود. در عوض، آنقدر بدن غول غربی بزرگ شد که سایهاش روی بیشتر نقاط جهان افتاد. دنیای دوقطبی، تک قطبی شد. آمریکا.
(امیدوارم در فرصت دیگری داستان فروپاشی شرق قدیم و شکل گیری غرب جدید را بگویم. داستانی که با آنچه از رسانهها شنیدهاید متفاوت است. در اینجا چون میخواهم بیشتر درباره سلاحها حرف بزنم درباره آن داستان، حرفی نمیزنم.)
و حالا رقابت میان یک چشم و یک غول. جرج بوش پسر دوباره از طرح جنگ ستارگان و سپر دفاع موشکی سخن بهمیان آورد اما تواماً گفت که میخواهد با یک چشم دوست باشد. آمریکا و روسیه در ظاهر با هم دوست شدند اما نبرد پنهانی برای نابودی باقیمانده حریف شرقی همچنان ادامه داشت. آمریکا هر از چند گاهی یک چشمه از خود نشان میداد تا هم روسیه را محک زده باشد، هم برای دیگر کشورها عرض اندامی کرده باشد.
چند آزمایش اولیه سپر دفاع موشکی، ناموفق از آب درآمد اما بالاخره آزمایشها مثبت شد. رقابت تسلیحاتی جدید،دوباره شروع شد. رئیس ستاد مشترک ارتش روسیه گفت که ما طرحی سه مادهای داشته و داریم که از طریق آن میتوانیم سپر دفاع موشکی را خنثی کنیم. آمریکاییها باورشان نشد. پوتین گفت به زودی ارتش خود را به سلاحی استراتژیک مجهز میکنیم که تا سالها میتواند امنیت ما را تضمین کند. باز هم آمریکاییها باورشان نشد. بنابراین به آزمایشهای خود ادامه دادند. اما اینبار روسیه دست به آزمایشی جدید زد. آنها موشکی را امتحان کردند که سرعتش دور از پیشبینی آمریکاییها بود و این یعنی مختل کردن طرح سپر دفاع موشکی. سرعت زیاد مانع از امکان رهگیری و هدفگیری موشکهای فرضی دشمن، توسط لیزر میشود. آمریکاییها گیج شدند ولی همچنان به همان چشمهنماییها ادامه دادند.
از جمله این چشمهها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
ساخت تفنگ و گلوله هوشمند. گلولهای که میتواند هدف متحرک خود را تعقیب و دنبال کند. این هشداری بود به رهبران و شخصیتهای بینالمللی. هشدار! اگر بخواهیم، حتی با وجود هزاران محافظ، شما را هدف قرار میدهیم.
رباطهایی که بعد از پرتاب از هواپیما میتوانستند در سنگرهای دشمن نفوذ کنند و اهداف تعریف شده خود را (حتی بر حسب تصویر) نابود کنند. همچنین ماشینهایی کوچکی که با چتر بهزمین میرسیدند و بهصورت هوشمند تانکها و ماشینآلات نظامی دشمن را دنبال میکردند و وقتی آنها را پیدا میکردند، به انهدامشان دست میزدند.
هواپیماهای بسیار کوچک و ظریفی (تا حد چند سانتیمتر و باندازه یک پرنده کوچک) که قادر بودند با سرعت و ارتفاع بسیار بالا یا بسیار پائین حرکت کنند و علاوه بر جاسوسی و شناسایی، دشمن را مورد هدف قرار دهند. بدون سرنشین و با کنترل از راه دور.
بمبهای خفه کننده. برای کسانی که در سنگرهای زیرزمین یا غارها پنهان شدهاند. بمبهایی که میتواند محیط را بهسرعت از اکسیژن تخلیه و پناهگرفتگان را خفه کند.
حسگرهای تنفسی که قادرند بهواسطه بوی مخصوص تنقس دشمن معلوم (که می تواند یک شخص یا نژادی خاص باشد) از طریق هوا، او را شناسایی کرده و برای مورد اصابت قرار گرفتن، تشخیص دهند.
موشکهای شبه لیزری که با تششعات خود، بدون آسیب رساندن به تأسیسات، و با تولید حرارت بسیار بالا، بدن دشمن را میسوزانند و او را از بین میبرند.
و چندین چشمه دیگر… و سرانجام طرحهای جنجالی سلاحهای هستهای کوچک که حتی میتوانند تا حد مدل شکلی یک موشکانداز استینگر، کوچک شوند و قادرند سنگرها و پناهگاههای زیرزمینی و ضدهستهای را هم ویران کنند.
اگر شما جای من بودید چه فکر میکردید؟ مخاطب این دندان نماییها کیست؟ بهنظر من، آمریکا بدون آنکه بلندبلند بگوید، چند سالی است که استراتژی جدیدی را اتخاذ کرده است. و آن، تهدید رهبران است. مردم معمولی که سنگر ضدهستهای و زیرزمینی ندارند تا از تکنولوژی سلاحهای هستهای و زیرزمینی کوچک ناراحت شوند. کسی با آنها کاری ندارد چه برسد به اینکه بخواهند از گلولههای هوشمند، بمبهای خفهکننده، زیردریاییهای مینیاتوری یا هواپیماهای بسیار کوچک بترسند. آمریکا در حال دور زدن کشورهاست. او بهصورت غیرمستقیم سیاست ارعاب و تهدید رهبران را درپیشگرفته است. اینکه، حواستان باشد اگر زیر زمین یا در اعماق دریا بروید، اگر با محافظان بسیار احاطه شوید، اگر در غارها پنهان شوید، اگر نفس هم بکشید شما را پیدا میکنیم و از بین میبریم. پس با ما همراه شوید و مخالفت نکنید.
این سیاست به صورت مدل، توسط مسئول اجرایی آمریکا در خاورمیانه یعنی اسرائیل انجام شد. سیاست ترور رهبران مبارز فلسطینی. این مدل که آمریکا آشکارا آن را حمایت میکرد پیامی بود به رهبران و شخصیتهای بین المللی که حواستان باشد. مسیر قانونی آن هم در آمریکا هموار شد. قانون آمریکا اجازه داد تا مخالفان آمریکا و کسانیکه در دادگاههای آمریکایی محکوم میشوند، از کشورهای خود ربوده و در آمریکا محاکمه شوند، در غیراینصورت مورد هدف قرار گیرند.
از طرفی مطمئناً روسها و چینیها و بعضی از دیگران در طول این مدت مشغول خیالبافی نبودهاند… همچنین هر عملی عکسالعملی دارد. یک قاعده میگوید هرچه پلیسها قویتر شوند، دزدها هم قویتر میشوند بنابراین باید به طراحان این استراتژی تسلیت گفت چون هم آنها بودهاند که باعث تجهیز تروریستها به سلاحهای پیشرفته و مرگبار شده و میشوند. فکرش را بکنید که اگر تروریستها به بمبهای کثیف یا به سلاحهای میکروبی مجهز شده یا مجهز شوند چه جهنمی در انتظار سیبلهای بزرگی مثل آمریکا و اروپا خواهد بود …
بگذریم اما نگذریم. به آقای پوتین پیشنهاد میکنم که خود را بیش از حد سرگرم استراتژی سپر دفاع موشکی نکند. آقای پوتین! درست است که به موازات پیشرفتآمریکاییها در طرح مذکور تو باید سرعت موشکهای قارهپیمای خود را بالا ببری (البته به نظر من این درست نیست) اما مواظب باش که یک چشم باقیمانده را از درون کشورت از دست ندهی. سونامی اندونزی نه، سونامی گرجستان و اکراین و قرقیزستان را میگویم. درست است که سرعت این سونامی کم است اما مواظب باش شاید طرحهای دیگری هم در کار باشد. نظرت درباره روسیه سفید چیست ؟ بد اکراینی نیست. چچن چه طور؟ چقدر اسمش شبیه افغانستان است !…
برگردیم به واکنش روسیه در برابر هنرنماییهای نظامی آمریکا. روسیه در برابر این نعرههای خاموش آمریکا سکوت نکرد بلکه آنها هم کارهایی را به انجام رساندند. بهعنوان مثال، اخیراً روسها، بمبافکنهای استراتژیک خود را به موشکهای کروز که میتوانند از هزاران کیلومتر دورتر، به دشمن حمله کنند مجهز کردند و با اینکار خود، بهانحصار آمریکاییها در این زمینه پایان دادند. زیرا پیش از این، تنها بمبافکنهای فوقمدرنی مانند استیلث بی.۲ قادر به استفاده از چنین موشکهایی بودند.
همچنین پوتین در ماههای گذشته چندین بار اعلام کرده است که روسیه تازهترین سیستمهای راکت هستهای خود را آزمایش کرده است و این خبریست که مجدداً آمریکاییها را گیج کرده است. او از موشکهای جدیدی خبر داد که میتوانند در سپر دفاع موشکی آمریکا نفوذ کنند و نیز موشکهای بالستیک بین قارهای که با استفاده از فنآوری موشک کروز میتواند پس از ورود مجدد به جو زمین با حرکتهای زیگزاک، از تیررس موشکهای رقیب فرار کند. او ادامه داد که در دو سال آینده وحشتناکترین و نیرومندترین موشک متحرک بین قارهای خود را خواهد ساخت. و دو خبر دیگر را بدون آنکه بگوید عملاً نشان داد. حمل موشکهای ( بسیار مخرب ) دوران شوروی سابق توسط بمب افکنهای استراتژیک؛ و آزمایش موشک قاره پیمای «آر.اس.۲۰» معروف به «موشک شیطان». موشکی که از بعضی از جنبهها از جمله توانایی حمل کلاهکهای تقسیم شونده، در جهان بیرقیب است …
آیا واقعه سالن تئاتر مسکو یادتان هست؟ حادثهای که در آن، روسها با آزمایش و تجربه نوعی سلاح شیمیایی که قرار بود فوراً دشمن را خواب کند، دوستان و دشمنان را با هم در چنان خواب عمیقی قرار دادند که دهها نفر از آنها هرگز از خواب بیدار نشدند و جان سپردند. این یک زاویه تسلیحاتی جدید بود که روسها مجبور شده بودند خود را لو دهند. مدتی بعد، پنتاگون، بهصورت جسته گریخته و چند ماه بعد بصورت یکجا، خبر از طرحهای تولید بعضی از تسلیحات نامتعارف و در عین حال بامزه داد. ببینیم بعضی از آنها چه بودند.
بمب همجنس گرایی. وقتی این بمب در جبهه دشمن منفجر شود، سربازان دشمن را از لحاظ جنسی نسبت به همقطاران خود مقاومتناپذیر میکند. اینکار بهخرد شدن روحیه دشمن و پیامدهای متعدد بعدی، منجر میشود. آنها در طراحی « بمب عشق » از نوعی ماده شیمیایی شهوتزا استفاده کردند که رفتارهای همجنسگرایانه را بهطور گستردهای در بین سربازان برمیانگیزد و به آنچه نظامیان «ضربه ناگوار اما غیرمرگبار» میگویند، میانجامد.
بویاب. سلاحی که سربازان دشمن را از بوی بد دهانشان تشخیص میدهد. (این با سلاح مشابه قبلی متفاوت است)
سلاح شیمیایی «نیشم بزن؛ گازم بگیر» میتواند جمعیت زنبورهای خشمگین یا موشهای عصبانی را بهسوی نیروهای دشمن جذب کند. و ماده دیگری که میتوانست پوست بدن را بهنحو تحملناپذیری در برابر تابش آفتاب حساس کند.
اما سلاحهای ضعیفتر هم وجود دارد. مثل بمب «کی بود؟ کی بود؟ من نبودم» همانطور که از اسماش پیداست میتواند دشمن را بهنفخ شدید و مسائل بعدی آن دچار کند.
و نسلی از سلاحهای جاسوسی و میکروبی که بهجای بمبافکنهای استراتژیک و موشکاندازهای عظیمالجثه عمدتاً توسط حشرات حمل میشوند. حشرات آلودهای که میتوانند عوامل کمی کشنده تا بسیار کشنده میکربی را با خود حمل کنند. سوسکهایی که با خود، دستگاه شنود به همراه دارند. مگسهایی که نیش آنها میتواند تبها و تبخالهای مرگبار را بوجود آورد یا مردان و زنان را عقیم کند. و دهها سلاح دیگر.
اما شما درباره آینده چه فکر میکنید ؟ بهنظر شما ابرسلاحهای واقعی کدامها هستند؟ بعضیها معتقدند که منجیان بشر با پیشرفتهترین سلاحها به نجات بشر خواهند شتافت. بیشرفتهترین سلاحها کدام است؟ آیا فکر میکنید پیشرفتهتر و قویتر از توانمندیهای باطنی و نیروهای درونی انسان، سلاحی وجود دارد؟ کدام تجهیزات نطامی یا غیرنظامی میتواند با کمترین توانمندی در زمینه «انتقال فکر و اراده از راه دور» یا «انتقال بیماریها و اختلات مختلکننده جسمی و روانی از راه دور» برابری یا مقابله کند؟ کدام ابزار فوقمدرن جاسوسی توانایی مقابله با قدرت تلهپاتی یا نیروی دید مضاعف و رؤیت از فاصله را دارد؟…
ناجیان جهان و مردان خدا که برای نجات بشر و زمین عیان خواهند شد، نیازی به موشک یا سپر دفاع موشکی ندارند. آنها قادرند موشکها را توسط خود دشمن و در خانه دشمن منهدم کنند. آنها احتیاجی به بمبهای هیدروژنی و نوترونی نخواهند داشت زیرا قدرتی فراهستهای در کلام آنان نهفته است. «تصور میکنید قدرت و هوشمندی یک ابرانسان نسبت به همه انسانها چگونه است؟ این مانند مقایسهای بین دانایی و توانایی یک انسان با توانمندی همه مورچههای کره زمین است. در صورت لزوم یک انسان دانا میتواند مقتدرانه و با قدرت کامل بر مورچههای روی زمین غلبه کند... همه سلاحهای مدرن و فوق مدرن انسان در برابر یک ابرسلاح و همه انسانها در برابر یک ابرانسان دارای چنین حکایتیاند».
و کدام ابرقدرت میتواند بر مردمی غلبه کند که اتحادشان و توکلشان به خداوند است و درِ دعا به رویشان باز است؟ در این جنگل پرخط، ما یک راه بیشتر نداریم، توکل به خدایی که در درون ماست و پذیرفتن قابلیتها و نیروهایی که در خود داریم و تلاش برای فعالسازی و کنترل آن نیروها. ما نباید بترسیم چون به ما گفته شده که «خدا با ماست اگر با خدا باشیم» پس «الهی با تو هستم، با من بمان».
نشریه تفکر متعالی شماره سه – بهار ۸۵