شعور ، خلاق است

•پروردگار متعال می‏فرماید: خداوند سرنوشت هیچ امتی را تغییر نمی‏دهد مگر آنکه آنان نفس خود را تغییر دهند. (۱)

•و مکتوب است که، آنچه در درون است در بیرون است و آنچه در بالاست در پایین است. (۲)
•زندگی انسان و سرنوشت او، تجسم آن چیزیست که در درون اوست. زندگی انسان انعکاسی از شعور اوست و هر تغییری در وضعیتها، حالات و شرایط، نتیجه حرکت شعور است. (۳)
•اگر تو تغییر کنی، تصویر تو در آینه تغییر می‏کند. هر حرکت تو، در تصویری که در آینه داری منعکس می‏شود. و این جهان آینه‏ ایست که تصورات درونی تو را تجسم می‏بخشد. (۴)
•شرایط بیرونی بر شرایط درونی اثرگذار است لکن اقتدار نهایی، با شرایط درونی است. حتی اگر با تغییر شرایط بیرونی بتوانید اوضاع و احوال درونی را تغییر دهید، اینکار از طریق تغییر آگاهی صورت پذیرفته زیرا هیچ اتفاقی نمی‏افتد مگر آنکه قبلاً تغییری در شعور رخ داده باشد. (۵)
•اندیشه‏ ها و حالات، اوضاع و احوال بیرونی را می‏سازند. (۶)
•اگر درون تو تغییر کند، آنچه در بیرون است خودبخود تغییر خواهد کرد. (۷)
•اگر به روشنی پذیرفته‏ای که می‏شود، بدان که می‏شود. (۸)
•اگر شکل آگاهی‏ات را تغییر دهی، شکل زندگیت و اگر نوع آنرا تغییر دهی نوع زندگی‏ات دگرگون می‏شود.(۹)
•بر هر چه آگاه شوی، به کنترل تو درمی‏آید و در اقتدارت قرار می‏گیرد. (۱۰)
•آنچه در قلب است، حالات و کیفیات زندگی را باعث می‏شود و محتویات ذهن، وضعیت زندگی را بوجود می‏آورد. (۱۱)
•انسان نقاش زندگی خویش است و نقاش وجود خود. قلم او، اندیشه ‏های اوست. (۱۲)
•لازمه توفیق بیرونی، توفیق درونی است. (۱۳)
•برای آنکه چیزی را بوجود آوری یا از میان برداری، باید شعور آن را مستقر سازی. (۱۴)
•زندگی متعالی، در شعور متعالی است. (۱۵)
•آنچه در بخش آشکار زندگی اتفاق می‏افتد ریشه در بخش ناآشکار دارد. (۱۷)
•سرنوشت ملتها را برآیند خودآگاهی آنان رقم می‏زند. (۱۸)
•شعور انواع گوناگونی دارد بنابراین موجودات هستی نیز به گروههای متعددی تقسیم می‏شوند زیرا هر گروه از آنها تجلی نوعی شعور است. بنابراین برای ارتباط با هر گروهشان باید از طریق نوعی شعور اقدام کرد. (۱۹)
•با تغییر شعور می‏توان هر چیزی را تغییر داد و هر دگرگونی را در هر اندازه‏ای ایجاد نمود زیرا روح خلاقه که شعور متعالی است دارای قدرت آفرینندگی و ویرانگری نامحدود است. (۲۰)
•ذهن مانند زمین حاصلخیزی است که دانه ‏هایی که در آن می‏کاری می‏روید و محصول این دانه‏ ها وجود تو و زندگی تو است. باید کشاورزی باطنی را آموخت. (۲۱)
•زندگی نقشی است که با قلم خودآگاهی نقاشی می‏شود. (۲۲)
•با بالا رفتن خودآگاهی، ارزش‏ها و کیفیات زندگی افزایش می‏یابند و نوع زندگی دگرگون می‏شود. با تغییر شکل آگاهی، تنها صورت و ظاهر تغییرات، دگرگون می‏شوند. (۲۳)
•در زندگی تو هر چیزی زاییده شعور تو است. اگر آگاهی‏ات دگرگون شود، محصولات و فرزندان آن هم دگرگون می‏شوند. خوبی و بدی، بیماری و شفا، رنج و راحتی، فقر و ثروت، ضعف و قدرت، کوچکی و بزرگی و همه مظاهر زندگی و مرگ ناشی از نوع و فرم شعور است. (۲۴)
•روح آفریننده در روح انسان است پس همان قدرت و شعوری که کائنات و کهکشانها را بوجود آورد، در روح او پنهان است. (۲۵)
•دردها و رنجها، ضعفها و ناتوانیها، و شکستها و محرومیتها ناشی از جهل و ناآگاهی است. (۲۶)
•ذهن به کامپیوتری شبیه است که با اندیشه‏ها (نیات، قصدها، باورها و دانسته ‏ها) برنامه ‏ریزی می‏شود. (۲۷)
•به اندازه‏ای انسانها و موجودات دیگر را می‏شناسی که بر خود، آگاه شده‏ای زیرا دگرآگاهی مؤلود خودآگاهی است. (۲۸)
•تغییر پایدار زندگی، تغییر در شعور و آگاهی انسان است، سایر تغییرات متزلزل و فروریختنی‏اند. (۲۹)
•ارتباط واقعی انسان با هر چیز، متناسب با درک و شناختش از آن است. (۳۰)
•بر هر چه که کاملاً آگاه شوی با آن یکی می‏شوی. (۳۱)
•همه جهانها و همه موجودات شکلها و انواعی از شعورند. آنچه از آنها صادر می‏شود نیز به همین وابسته است. آنکه بتواند شعور چیزها را تغییر دهد، خواهد توانست بر هر چیزی اثر بگذارد و هر چیزی را آنطور که می‏خواهد، تغییر دهد و به کنترل درآورد.(۳۲)
•خداوند بواسطه آنچه در ذهن و قلب توست، با تو رفتار می‏کند، از تو می‏گیرد و به تو می‏بخشد. (۳۳)
•ایمان تو هر چه بگوید، شدنیست و شده است. (۳۴)

برگرفته از کتاب تعالیم حق (الاهیسم – جلد دوم) ـ اثری از معلم بزرگ تفکر