پزشکی مکمل در دنیای امروز
از دوران باستان در همه ادیان و مکاتب باطنی هیچ تمایزی بین بدن، ذهن و روح وجود نداشت و عقیده بر این بود که همه ابعاد وجودی انسان با یکدیگر رابطهای بسیار نزدیک و تنگاتنگ دارند و بهطور دائم بهگونهای برهم اثر میگذارند و تغییر در یکی سبب بروز تغییراتی در دیگری میشود. نوابغی همچون سقراط و افلاطون نیز، چنین نگرشی داشتند و معتقد بودند که حالات روحی و درونی انسان در حالات ظاهری او منعکس میشود. آنها بر این حقیقت تأکید داشتند که حیات درونی، نقطهای است که در آن، ناخوشی یا سلامتی سرچشمه دارد و حالات درونی اشخاص اثر تعیینکنندهای در وضعیت جسمانی آنها میگذارد. از اینرو عموم مردم برای شفای خود به درمانهای طبیعی، دعا، و همچنین مراسم و آیینهای ویژهای متوسل میشدند.
اما با پیشرفت تمدن، انسان از نیروهای طبیعی و غریزی درون خود و طبیعت فاصله گرفت و بهابزار عینی و مواد شیمیایی روی آورد. سپس زمانی فرارسید که روشهای درمانی سنتی کنار گذاشته شدند و بهطورکلی دیدگاه جوامع نسبت بهسلامتی و طبابت تغییر کرد. اختراع میکروسکوپ، کشف پنیسیلین، پرتودرمانی و روشهای جدید جراحی و… باعث تقویت این باور گردید، اما همزمان بروز بیماریهایی نظیر انواع سرطانها، ایدز و افزایش اضطراب، افسردگی و بیماریهای روانتنی، بشر را بهتجدیدنظر در شیوههای طبی خود واداشت.
بهخاطر کمرنگ شدن این دیدگاه در طبابت، مشکلات و معضلاتی پیش آمد و واکنش بسیاری از پزشکان، خود را بهصورت گرایش بهپیشگیری از بیماریها، معالجات سنتی و حتی شفای الهی جلوهگر ساخت. کشف مجدد پیشروترین عامل در درمان بیماریها یعنی نقش معنویت در سلامت، باعث شد تا توجه علم پزشکی بهسمت طب آلترناتیو که قدمت آن بسیار فراتر از طب معمول است، جلب شود. طب آلترناتیو یا طب مکمل شامل شاخههای بسیاری میباشد که شیوهها و تأثیرگذاری آنها با پزشکی رایج عمدتاً متفاوت است.
طبق تعریف سازمان بهداشت جهانی(who) طب مکمل مجموعهای از دیدگاهها، راهکارها و روشهای عملی است که با استفاده از داروهای طبیعی، درمانهای روحی، تکنیکها و تمرینات عملی، بهصورت منفرد یا تلفیقی در جهت تشخیص، پیشگیری و درمان بیماریها گام برمیدارد. یکی از نگرشهای طب مکمل این است که جسم انسان دارای انرژیها و ارتعاشاتی با فرکانسی بهخصوص میباشد.
هنگامیکه ارتعاشات ناهماهنگ با ارتعاشات ما، احاطهمان کنند در اینصورت نقایص ارتعاشی در بدن بوجود میآیند و سبب بیماری ما میشوند. ارتعاشات شفابخش از طریق ارسال انرژیهایی که با امواج جسم ما هماهنگی دارند، عمل میکنند. این امواج ممکن است از طریق اصوات، رنگها و نورها، گلها و گیاهان و… بهما برسند. اینها همگی از تجلیات بیرونی انرژی میباشند و شامل مخازن انرژی حیاتی هستند که میتوانند جهت مقاصد شفابخشی بهکار روند. در این شیوهها از یک یا چند روش درمانی بهمنظور معالجه بیماریها استفاده میشود و پزشک یا درمانگر بهجای تمرکز بر اختلال خاصی در بدن، بهدرمان کلی و همهجانبه بیمار و بررسی او از نقطهنظرها و جنبههای عاطفی و روانی، اجتماعی، محیطی، تغذیه و غیره میپردازد.
طب مکمل در واقع تنها بهمعالجه جسم و از بین بردن علایم ظاهری بیماری نمیپردازد بلکه تمام ابعاد انسان اعم از جسم، ذهن و روح را در نظرمیگیرد. بسیاری سیستمهای درمانی مکمل بر همین اساس پایهگذاری شدهاند.
براین اساس، طب مکمل, که اصول و تکنیکهای آن در طبابت کهن چینی, طب یونانی, طب سنتی و حتی طب سینایی و طب اسلامی از آنها استفاده میشود، شامل مجموعهای از درمانها نظیر: طبسوزنی، طب فشاری، ماساژ درمانی، کایروپراکتیک و طب عملی(نظیر یوگا) و دیگر درمانهای روحی از قبیل موسیقیدرمانی, رنگدرمانی, عطردرمانی, آبدرمانی, گیاهدرمانی، انرژیدرمانی, شفابخشی, دعادرمانی, هیپنوتیزمدرمانی, طبیعتدرمانی و . . . میباشد.
طب آلترناتیو و معالجات طبیعی در شرایطی که علم پزشکی معمول قادر بهدرمان نیست، میتواند درمانی تکمیلکننده باشد. حتی در زمانیکه درمانهای دارویی یا جراحی لازم است، این نوع معالجه بهعنوان درمان کمکی بهکار گرفته میشود. شیوههای تکمیلی میتواند نیاز بهدارو را کاهش داده و سرعت بهبود بیماری را افزایش دهد.
بهطور نمونه در یک تحقیق انجام شده توسط دکتر «راندولف بیرد» متخصص قلب و عروق بیمارستان سانفرانسیسکو نشان داده شد که از ۳۹۳ بیمار بستری در بخش مراقبتهای ویژه، آنهایی که همراه با درمانهای دارویی، رایج از شیوه دعادرمانی استفاده کردند ۵ برابر کمتر از گروه شاهد بهآنتیبیوتیک نیاز پیدا کرده، ۵/۲ برابر کمتر دچار نوسانات فشارخون و افت نبض شده و حملات و ایست قلبی در آنان بسیار کمتر اتفاق افتاده است. تحقیقات گسترده دیگری در این زمینه در اجلاس هاروارد بهرهبری دکتر «هربرت بنسون» از انستیتوی ذهن- بدن بیمارستان دیکانس نیوانگلند در بوستون و «میچل کروکوف» متخصص قلب و استادیار دانشگاه دوک همچنین «شون اولائوار» روانشناس و کشیش کاتولیک، انجام شده و نتایج چشمگیری درباره تأثیرات دعا در بهبودی و شفای بیماران بدست آمده است.
استفاده از شاخههای مختلف اینگونه درمانها در سراسر دنیا رو بهافزایش است و مراکز آموزشی و دانشگاهی گوناگونی برای تدریس و اشاعه این روشها در کشورهای مختلفی چون آمریکا، فرانسه، آلمان، انگلستان، هلند، بلژیک، هند، چین و… تأسیس شده است. درسالهای اخیر اداره پزشکی درمانهای نامتعارف (OAM) (۱) بهجمعآوری و تدوین مجموعهای از پژوهشها و بررسیهایی در این رشتهها پرداخته و تحقیقات علمی وسیعی را در زمینه نحوه تأثیرگذاری آنها بر ذهن و بدن انجام داده است. همچنین انستیتو ملی تندرستی (NIH)(۲) در آمریکا مؤسسهای با نام سازمان درمانهای غیرمتعارف تأسیس کرده تا ضمن تحقیق درباره کارآیی انواع سیستمهای طب نامتعارف و میزان مفید بودن آنها، بهجمعآوری و ارائه توجیحات و تعبیرات علمی برای بیان تأثیرگذاری آنها بپردازد.
در شرایط کنونی دانشکدههای پزشکی متعددی در ایالات متحده و دیگر کشورها بهارائه دورههای آموزشی در زمینه پزشکی نامتعارف میپردازند و مراکز مهم و مجهز بسیاری برای تحقیق و بررسی در این زمینه فعالیت دارند.
اما نکته حائز اهمیت این است که با وجود قدمتی این چنین و کسب نتایج برجسته از بهکارگیری روشهای درمان موازی و مکمل, این شاخه از طب هنوز در بسیاری از کشورها ناشناخته مانده و کمک گرفتن از آنها در جهت تسریع روند بهبودی بیماری و کسب حداکثر کارایی در درمانهای دارویی رایج، با مقاومت و اشکال مواجه است. این درحالی است که برطبق استراتژی طب مکمل، سازمان بهداشت جهانی (۲۰۰۷-۲۰۰۴) کلیه کشورها را ملزم بهگنجاندن و ادغام طب مکمل در سیستم بهداشتی- درمانی ملی آنان نموده است. در استراتژی مذکور علاوه برلزوم بهرسمیت شناختن نقش ارائهدهندگان خدمات طب مکمل و حمایت از آنان، بر بهبود ارتباط و همفکری بین متخصصان پزشکی مدرن، طب مکمل و بیماران نیز تاکید شده است.
در این سیر، به نظر میرسد فرهنگسازی و افزایش سطح آگاهی کلیه افراد جامعه اعم از بیماران و متخصصین و اثبات مفید بودن روشهای مذکور در سلامت جامعه و بهبود بیماریها اولین گام باشد.
تألیف: ترگل شعبانخانی
ویرایش: میترا صالحزاده
اولین انتشار: نشریه علوم باطنی؛ شماره ۸ و۷