نویسنده: کنت نیل کوکیه
ترجمه: شهاب شعری مقدم
اگرچه سندی که در سیام ماه ژوئن سال گذشته توسط وزارت بازرگانی آمریکا منتشر شد ۳۳۱ کلمه بیشتر نداشت اما محتوای آن، حاکی از اهمیت ویژه این سند یعنی تلاش واشنگتن برای پاسخ به یکی از سؤالات حیاتی رهبری قرن بیست و یکم بود: چه کسی بر اینترنت فرمانروایی خواهد کرد؟
اساساً هر شبکهای برای عملکرد مناسب خود نیازمند یک سیستم کنترل و ساماندهی مرکزی است. به عنوان مثال، سیستم شبکه تلفن در جهان، توسط قدیمیترین سازمان بینالمللی به نام “سازمان بینالمللی مخابرات” (۱) که در سال ۱۸۶۵ تشکیل شد و اکنون زیرمجموعهای از سازمان ملل است کنترل میشود. اما در مورد اینترنت، داستان متفاوت است. این شبکه هماکنون توسط یک سازمان خصوصی و غیرانتفاعی به نام “سازمان ثبت نامها و اعداد اینترنت” (ICANN) (2) مدیریت میشود. این سازمان در سال ۱۹۹۸ توسط ایالات متحده راهاندازی شد تا سازماندهی شبکه اینترنت را که طی ۳۰ سال قبل از آن فقط توسط یک نفر یعنی یکی از اساتید دانشگاه کالیفرنیا انجام میشد برعهده بگیرد.
سالها است که اختلاف نظر بر سر این مسأله که چه سازمانی باید کنترل اینترنت را بر عهده داشته باشد در محافل تخصصی و تکنولوژیک مطرح است اما اخیراً دامنه این بحث به محافل سیاسی نیز کشیده شده است. اینک بسیاری از کشورها معتقدند که اینترنت نیز باید همانند شبکه بینالمللی تلفن، توسط یک نهاد بینالمللی کنترل و سازماندهی شود چراکه از نظر این کشورها سازمان ICANN عملاً ابزاری است برای استمرار استیلای آمریکا بر فضای سایبر.
این اختلاف نظرها نهایتاً در اولین نشست جهانی سازمان ملل در مورد “جامعه اطلاعاتی” (که در دسامبر ۲۰۰۳ در ژنو برگزار شد) از زیر خاکستر بیرون زد و زبانه کشید (دومین نشست نیز در ماه نوامبر گذشته برگزار شد). در آن نشست، برزیل و آفریقای جنوبی سیستم فعلی مدیریت اینترنت را مورد انتقاد قرار داده و کشور چین نیز خواستار ایجاد یک نهاد بینالمللی برای مدیریت اینترنت شد. نظر فرانسه، استفاده از یک سیستم بین دولتی با مبنای دموکراتیک بود. کوبا و سوریه نیز به مخالفتهای شدیدی با آمریکا برخاسته و حتی زیمبابوه نیز سیستم فعلی کنترل اینترنت را نوعی استعمار جدید نامید.
اما دلیل این همه مخالفت واقعاً چیست؟ امروزه هر کسی میداند که اینترنت، ابزاری حیاتی در کارکرد اقتصاد نوین، جوامع و حتی دولتها محسوب میشود. بنابراین همه خواهان اطمینان از ایمن بودن و قابل اطمینان بودن عملکرد این شبکه هستند. اما این درحالیست که اکنون این ابزار حیاتی از کنترل بسیاری از کشورها خارج بوده و بدتر از آن اینکه کنترل آن بر عهده کشوری نظیر آمریکا است.
نگاهی به پشت پرده اینترنت
یکی از ادعاهایی که در مورد اینترنت مطرح میشود آن است که این شبکه، شبکهای اساساً غیرمتمرکز بوده و ساختار آن به شکل مرکزی غیرقابل کنترل است. اما این ادعا نیز (مانند تمامی ادعاهای دیگر) حاوی اندکی واقعیت و مقدار بسیار زیادی تصور واهی است. البته درست است که شبکه اینترنت نسبت به شبکهای نظیر شبکه تلفن (که قدمتی یکصد ساله دارد) الگویی از یک شبکه غیرمتمرکز محسوب میشود اما همین شبکه به ظاهر غیر متمرکز نیز حداقل در چهار وجه حیاتی نیازمند یک سیستم کنترل و سازماندهی مرکزی است تا بتواند به عملکرد مناسب خود ادامه دهد.
اولین مورد مربوط به روال ثبت آدرسها (دامنهها) است. نظارت بر بانک اطلاعاتی حاوی آدرسهای اینترنت باید حتماً توسط یک سازمان مشخص انجام شود (این امر در مورد پسوندهای دوحرفی نیز که کشورها را مشخص میکند صادق است. به عنوان مثال، “.ch” در انتهای آدرس، مشخصکننده کشور چین است و . . . ).
دومین مورد به اعداد پروتکل اینترنت (۳) مربوط میشود. هر رایانهای در شبکه باید یکی از این اعداد را – که حداکثر ۱۲ رقمی هستند – در اختیار داشته باشد تا بتواند توسط سایر رایانهها در شبکه، شناسایی شود.
سومین مورد به رایانههای اصلی (۴) اینترنت بازمیگردد. هنگامی که یک کاربر، آدرس یک وب سایت را وارد میکند و یا یک نامه الکترونیکی را ارسال مینماید، رایانههای قدرتمندی که همان رایانههای اصلی اینترنت هستند فقط در عرض چند هزارمثانیه، آدرسهای اینترنت را با اعداد پروتکل اینترنت تطبیق داده و رایانهای را که حاوی فایلهای سایت مزبور است مشخص مینمایند. رایانههای اصلی در واقع دربردارنده مهمترین طبقهبندی اطلاعاتی جهان هستند. اما نکته اصلی در اینجاست که به علت شیوه طراحی اولیه اینترنت، این شبکه حداکثر میتواند ۱۳ رایانه اصلی داشته باشد. بنابراین باید تصمیم گرفت که این ۱۳ رایانه اولاً در چه کشورهایی واقع باشند و ثانیاً چگونه و توسط چه سازمانی کنترل شوند. در حال حاضر و بنابر دلایل تاریخی توسعه اینترنت، ۱۰ رایانه از این ۱۳ رایانه در آمریکا واقعند، یکی در آمستردام هلند، یکی در استکهلم سوئد و یکی نیز در توکیو در ژاپن قرار دارد (۵).
اما چهارمین و آخرین مورد مربوط به نحوه تدوین استانداردهای فنی لازم جهت عملکرد مناسب شبکه اینترنت است. این استانداردها تنها به سیستم آدرسدهی در شبکه منحصر نبوده بلکه همه موارد از چگونگی عملکرد مسیریابها تا نحوه جریان یافتن اطلاعات ویدیویی در شبکه اینترنت را دربرمیگیرد. علاوه بر آن، نوآوریهای صورت گرفته در عرصه اینترنت و ارائه فناوریهای جدید مبتنی بر آن نیز نیازمند تدوین استانداردهای جدید میباشد. تدوین چنین استانداردهایی نیز باید توسط یک سازمان مشخص صورت گیرد.
تمامی ۴ موردی که بیان شد، مواردی بسیار فنی و تخصصی محسوب میشوند. به همین دلیل هم حتی زمانی که اینترنت، دوران تحولات اولیه خود را پشت سر گذاشت و وارد زندگی روزمره مردم شد هنوزهم سیاستمداران متوجه اهمیت این مسائل نشده بودند. اما اگرچه مدیریت آدرسها، اعداد، رایانههای اصلی و استانداردهایی که مجموعاً زیرساختار اینترنت را تشکیل میدهند درظاهر، مباحثی صرفاً فنی محسوب میشوند اما همین موارد میتواند تأثیر مهمی بر مسائل سیاسی جهان داشته باشد.
شبکه درهمتنیده و مسائل پیچیده
تا سال ۱۹۹۸ مدیریت و سازماندهی اینترنت عملاً فقط توسط یک نفر انجام میشد و او کسی نبود جز جان پاستل (۵)، استاد علوم رایانه در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی. او که در دهه ۱۹۶۰ مشغول سپری کردن دوره دکترای خود بود، در زمره چند نفر مهندسی است که با همدیگر شبکه اینترنت را به عنوان یکی از پروژههای پیشرفته دفاعی آمریکا برپا کردند. هماو بود که به مدت ۳۰ سال، وظیفه مدیریت اینترنت را برای آژانس تحقیقات پیشرفته وزارت دفاع آمریکا برعهده داشت.
اما از اواسط دهه ۱۹۹۰ و با گسترش اینترنت، بحثهای جدی در محافل کوچک و رسمی آمریکا درباره لزوم تغییر شیوه مدیریت این شبکه آغاز شد. اینک برای آنها مسلم شده بود که ادامه مدیریت اینترنت توسط فقط یک نفر، دیگر قابل قبول نیست. اما چه کسی یا چه سازمانی جایگزین آن یک نفر شد؟
مباحثات شدید میان جامعه تجاری آمریکا، دولت و سازمانهای غیرانتفاعی بر سر مسأله مدیریت اینترنت نهایتاً با میانجیگری دولت کلینتون و تأسیس سازمان ICANN به اتمام رسید. این مباحثات و جلسات آنقدر پرتنش بود که در اواخر کار منجر به سکته قلبی پاستل شد و او آنقدر زنده نماند تا تولد سازمان جدیدالتأسیسی را که رهبری اینترنت را پس از خود بر عهده میگرفت نظارهگر باشد.
در واقع ICANN یک مدل آزمایشی برای مدیریت یک منبع بینالمللی در قالب بخش غیردولتی بود. در همان روزهای اولیه شکلگیری ICANN از این مدل برای مدیریت سایر اموری که درگیر کار گروههای متعددی – از دولت گرفته تا صنعت و نهادهای مدنی – بودند نیز استفاده شد (مسائل مربوط به تغییرات آب و هوایی نمونهای از چنین مسائلی بود). درضمن، در آن زمان چنین به نظر میرسید که خصوصی بودن ICANN در پذیرش سایر کشورها نسبت به تصمیمات آن کمک شایانی میکند. به عنوان مثال در سال ۲۰۰۲ وقتی که وزارت صنایع اطلاعات چین در مورد علت تخصیص دامنه جداگانهای با پسوند “.tw” برای تایوان به کمیسیون فدرال ارتباطات آمریکا اعتراض کرد، موضوع جهت توضیح به ICANN ارجاع شد و مسأله برطرف گردید.
اما با این حال از همان آغاز تأسیس ICANN مخالفتهایی نسبت به آن وجود داشت. منتقدان ICANN معتقد بودند که چنین سازمانی فاقد شفافیت، پاسخگویی و مشروعیت لازم است. اعضاء نهادهای مدنی هم بر این باور بودند که ICANN به موضوع ثبت دامنههای اینترنتی صرفاً به عنوان یک منبع درآمد نگاه میکند. بخش تجاری هم معتقد بود که ICANN عملاً یک سازمان دولتی است. سایر کشورها هم که هیچگونه قدرت اعمال نظری بر روی آن نداشتند. بدینسان و با گذشت زمان، به تدریج، کشورهای درحال توسعه نسبت به اهمیت موضوع مدیریت اینترنت واقف شدند و دیگر برای آنها قابل قبول نبود که اینترنت عملاً توسط یک شرکت خصوصی آمریکایی مدیریت شود که تمامی ۱۵ عضو هیئت مدیره آن فقط به دادستان ایالتی کالیفرنیا پاسخگو هستند.
تمامی این مخالفتها نهایتاً در سال ۲۰۰۳ و در جلسه مقدماتی نشست جهانی جامعه اطلاعاتی به شکل گستردهای بروز کرد. هرچند در آن زمان واشنگتن هنوز قادر بود که در گفتگوهای دوجانبه، مسأله انتقادهای وارد بر ساختار ICANN را دور بزند اما عملاً ثابت شد که دیگر امکان متوقف کردن انگیزه تغییر رهبری اینترنت در سطح مذاکرات چندجانبه برای آمریکا غیرممکن است. اکنون اغلب مسئولین ارشد امورخارجه کشورها – که تجربه ورود آمریکا به عرصه جنگ با عراق را علیرغم همه مخالفتهای بینالمللی در ذهن داشتند – به ICANN به عنوان نمونه دیگری از یکجانبهگراییهای آمریکا مینگریستند. به عنوان مثال، چه تضمینی وجود دارد که روزی آمریکا با حذف پسوند “.ir” عملاً ایران را از عرصه اینترنت خارج نسازد؟ بنابراین اینترنت حتماً باید توسط یک نهاد بینالمللی مدیریت شود و نه صرفاً توسط یک کشور.
بدین ترتیب، کشورهای مختلف جهان، به منظور تضعیف قدرت کنترل آمریکا بر اینترنت، بررسی گزینههای مختلفی را آغاز کردند. به همین منظور در نوامبر ۲۰۰۴، کوفی عنان، دبیرکل سازمان ملل، یک گروه کاری ویژه ۴۰ نفره را مأمور بررسی مسائل مرتبط با مدیریت و رهبری اینترنت کرد. نظر این گروه کاری – همانطور که انتظار میرفت – انتقال قدرت رهبری اینترنت از آمریکا به سازمان ملل بود اما پیش از اعلام این نظر، دولت آمریکا با یک اقدام پیشدستانه و طی بیانیهای که در ماه ژوئن از سوی وزارت بازرگانی این کشور منتشر شد، تصمیم خود را اعلام نمود: آمریکا قصد دارد مدیریت اینترنت را همچنان در انحصار خود نگاه دارد.
پایان استعمار دیجیتالی
قدرت، پیش از آنکه از سلاح یا ثروت حاصل شود، از اندیشه حاصل میشود. اکنون اینترنت به یک زیرساختار اطلاعاتی حیاتی برای اغلب کشورها تبدیل شده است و خصوصاً کشورهای توسعهیافته در بخشهایی نظیر اقتصاد، به شدت به آن وابسته هستند. بنابراین بدیهی است که کشورها به تلاش خود برای تغییر نظام رهبری اینترنت با تمام قوا ادامه دهند. این مبارزه یادآور نبردی است که در دهه ۱۹۸۰ در UNESCO اتفاق افتاد. در آن زمان، موضوع مخالفتها بر سر مسألهای بود که اصطلاحاً “نظام نوین اطلاعات و ارتباطات جهانی” نامیده میشد و نهایتاً نیز منجر به خروج انحصار عرصه مزبور از سلطه آمریکا و انگلستان شد. مدعیان آن زمان، اتحاد جماهیر شوروی و کشورهای درحال توسعه بودند که خواهان سهیم شدن در امر کنترل عملکرد شبکههای تلویزیونی بودند. امروزه نیز تقریباً همان مدعیان، در تلاش برای حضور در عرصه رهبری و مدیریت اینترنت هستند.
اگر آمریکا بخواهد همچنان بر موضع خود پافشاری کند احتمالاً جامعه جهانی با راهاندازی شبکه یا شبکههایی موازی با اینترنت، واکنش نشان خواهد داد – که این امر، طبیعتاً منجر به تضعیف شبکه اینترنت خواهد شد (مشابه چنین موردی قبلاً نیز رخ داده است. به عنوان مثال، راهاندازی شبکه جهانی موقعیتسنجی و ناوبری اروپا موسوم به گالیله، واکنشی نسبت به شبکه GPS آمریکا بوده است. مبارزه بر سر استانداردهای تلفنهای همراه نسل سوم نیز نمونه دیگری از این موارد است).
به هر حال آنچه مسلم است این است که اکنون دوران انحصار سلطه آمریکا بر عرصه اینترنت، عملاً به انتهای خود نزدیک میشود.
پینوشت:
۱- International Telecommunication Union (ITU)
۲- Internet Corporation for Assigned Names and Numbers (ICANN)
۳- Internet Protocol Numbers
۴- Root Servers
۵- از میان ۱۰ رایانه اصلی مستقر در آمریکا، یکی در اختیار ارتش این کشور و یکی نیز متعلق به سازمان هوا-فضای آمریکا (ناسا) است. بقیه نیز در دست شرکتهای خصوصی و یا دانشگاههای این کشور میباشند.
منبع:
Foreign Affairs, November/December 2005
نشریه تفکر متعالی شماره پنج– پاییز ۸۵