چگونه اروپا، اروپا شد؟

نحوه تبدیل شدن اروپا به ابرقدرت اقتصادی جهان به واسطه ارائه یک مدل اقتصادی جدید

ترجمه: شهاب شعری مقدم

   تا قرن شانزدهم میلادی، بازرگانان چینی و عرب، موفق‌ترین مردان اقتصادی جهان محسوب می‌شدند. آنها از رقبای اروپایی خود ثروتمندتر بوده و کشتی‌های عظیم‌تر و مجهزتری نیز در اختیار داشتند. زمانی که اولین بازرگان اروپایی به نام واسکو دو گاما (۱) در سال ۱۴۹۷ دماغه امید را دور زد، میزبانان آفریقایی او که به دیدن کشتی‌های تجاری عظیم و باشکوه چینی‌ها عادت کرده بودند از اینکه وی چگونه با چنین کشتی حقیری جرأت انجام چنین سفری را به خود داده بود تعجب کرده بودند.

   اما تنها در عرض چند دهه بعد ورق برگشت و چینی‌ها برتری تجاری خود را نسبت به اروپایی‌ها ازدست دادند. اما چرا؟ علت آن بود که اروپا موفق به اختراع یک سیستم جدید و فوق‌العاده مؤثر اقتصادی برای تولید ثروت شده بود، سیستمی به نام “شرکت اقتصادی”.

   “شرکت‌ها” که ساختاری اقتصادی متشکل از تعدادی سهامدار هستند، بدون شک موتور محرک سرمایه‌داری نوین را تشکیل می‌دهند. تقریباً تمامی پیشرفت‌های اقتصادی چند قرن اخیر و اغلب ثروت تولید شده و تقریباً تمامی اختراعات انجام گرفته طی این مدت، همگی در قالب فعالیت “شرکت‌های اقتصادی” صورت گرفته‌اند. بدون وجود این شرکت‌ها نه هواپیمایی در کار بود، نه اتوموبیلی و نه پمپ بنزینی. درواقع همه این دستاوردها ریشه در ایده‌ای داشتند که در قرن‌های شانزدهم و هفدهم میلادی در اروپا محقق شده بود یعنی زمانی که اولین شرکت اقتصادی جهان (به مفهوم امروزین آن) به نام شرکت (کمپانی) هند شرقی در سال ۱۶۰۲ و توسط آلمانی‌ها تشکیل شد.

   در آن زمان، بازرگانان آلمانی به این نتیجه رسیده بودند که برای تأمین هزینه سفرهای تجاری پرخطر خود به آسیا نیازمند سرمایه‌گذاری بیشتری هستند. تا پیش از آن زمان، فعالیت‌های تجاری به صورت شراکتی انجام می‌گرفت. بدین صورت که تعدادی بازرگان باهمدیگر در یک زمینه تجاری، سرمایه‌گذاری مشترکی کرده و با کمک همدیگر نیز به اداره امور می‌پرداختند. به عبارتی، مالکیت شرکت و مدیریت آن یکی بودند. اما این شیوه عملاً حجم سرمایه‌گذاری را محدود می‌کرد چراکه به‌طور طبیعی، تعداد شرکایی که می‌توانستند با همدیگر شراکت (و نتیجتاً سرمایه‌گذاری مشترک) ‌داشته باشند محدود بود. اما در مدل جدیدی که توسط تجار آلمانی ارائه شد، مالکیت و مدیریت شرکت از همدیگر جدا شدند. در این مدل، در یک سو سهامداران قرار داشتند که پول خود را سرمایه‌گذاری می‌کردند اما خودشان مجبور به رفتن به سفرهای دریایی و یا اداره امور شرکت نبودند و در سوی دیگر، گردانندگان شرکت بودند که در امر تجارت تبحر داشته و فعالیت‌های شرکت را اداره می‌کردند. به واسطه همین ساختار بود که شرکت آلمانی هند شرقی توانست سرمایه بسیار بیشتری را از تعداد زیادی از اشخاص به منظور اجرای طرح‌های خود جذب نماید.

   اما هنوز یک مانع وجود داشت. در آن زمان، سفرهای دریایی با خطرات و ریسک بالایی همراه بود (شاید بتوان خطرات چنین سفرهایی را با خطرات کاوش‌های فضایی در عصر ما مقایسه نمود). به عنوان مثال، تنها وقوع یک طوفان در اقیانوس آرام و یا حمله دزدان دریایی کافی بود تا مانع سالم رسیدن محموله‌ها به مقصد شده و سهامداران دچار ضررهای سنگینی شوند. بدین ترتیب طبیعی بود که سهامداران، علاقه چندانی نسبت به سرمایه‌گذاری در شرکتی که خود در مدیریت آن نقش مستقیمی نداشته و میزان ریسک فعالیت‌های آن نیز بالا بود نداشته باشند. اما شرکت هند شرقی برای این مسأله نیز راه‌حلی پیدا کرد: “مسئولیت محدود”. در این سیستم، سهامداران هیچگاه بیش از مقدار سرمایه‌ای که گذاشته بودند متضرر نمی‌شدند. این سیستم اقتصادی خلاق و پرمنفعت – که مهم‌ترین ویژگی آن، ریسک محدود ازدست رفتن سرمایه در برابر امکان نامحدود تولید ثروت و سود است – هنوز هم حرف اول را درمیان ساختارهای اقتصادی موجود در جهان می‌زند.

مسئولیت محدود یا مسئولیت‌پذیری محدود

   امروزه شرکت‌ها در سطح جهان به ماشین‌های غول‌آسای تولید ثروت بدل شده‌اند. اینک باگذشت فقط یک قرن و نیم، دیگر به سختی می‌توان جهان را بدون شرکت‌های اقتصادی با مسئولیت محدود تصور کرد (آی بی ام، مایکروسافت، اپل، بوئینگ، جنرال موتورز، جنرال الکتریک، شل، لاکهید مارتین، تویوتا، سونی و . . . همگی جزء این شرکت‌ها محسوب می‌شوند). هرچند تحولات مثبت زیادی تاکنون توسط اغلب این شرکت‌ها در جهان صورت گرفته است اما متأسفانه واقعیت آن است که باتوجه به وسعت گرفتن عملکرد شرکت‌ها در قرن حاضر، پذیرش “مسئولیت محدود” آنها ازسوی جامعه انسانی دیگر قابل قبول نخواهد بود و لازم است در این الگوی پذیرفته شده تجدید نظر شود.

   در دوران فعالیت شرکت هند شرقی، حداکثر خسارت ممکن، غرق شدن یک کشتی یا توقیف آن در میانه مسیر سفر بود. چنین اتفاقاتی مشکلات خاصی را برای سایر بخش‌های جامعه ایجاد نمی‌کرد. اما امروزه عملکرد نامناسب شرکت‌ها، ممکن است به پیامدهای منفی بسیار گسترده‌ای برای جامعه و حتی بشریت منجر شود. زباله‌های شیمیایی ممکن است وارد خاک و زنجیره غذایی شده و مدتها در آنجا باقی بماند. شرکت‌های داروسازی داروهایی را به بازار عرضه می‌کنند که بعضاً پیامدهای منفی آن یکصد سال بعد مشخص می‌شود. در صورت بروز حادثه‌ای برای نفت‌کش‌های عظیم، محیط زیست منطقه به مدت چندین دهه مختل خواهد شد، . . .

   اما اگرچه امروزه حوزه تأثیر شرکت‌ها (و به تناسب آن مسئولیت واقعی آنها) در جامعه، به مراتب نسبت به دوران فعالیت شرکت هند شرقی افزایش یافته است ولی متأسفانه ساختار حقوقی شرکت‌ها نسبت به قرن هفدهم همچنان بدون تغییر مانده است.

   در واقع امروزه تأسیس یک شرکت اقتصادی با مسئولیت محدود، حتی به مراتب ساده‌تر از زمان تأسیس شرکت هند شرقی شده است. در آن زمان، مقامات شرکت هند شرقی مجبور بودند جهت اخذ مسئولیت محدود برای سهامداران خود، به مذاکره با دولت بپردازند و این درحالیست که امروزه ثبت یک شرکت با مسئولیت محدود، عملاً صرفاً به معنای پُر کردن یک فرم و پرداخت هزینه‌ای اندک است. اکنون آن روزها سپری شده که مقامات شرکت مجبور بودند برای توجیه خدمتی که در مقابل اخذ حق مسئولیت محدود از دولت، به کشور ارائه می‌دادند با مقامات دولتی وارد چانه‌زنی و مذاکره شوند. از آن بدتر آنکه امروزه اشخاص هنگام راه‌اندازی یک شرکت اقتصادی، اصلاً متوجه این مصونیت و امتیاز حقوقی که از طرف جامعه می‌گیرند نیستند. این درحالیست که “مسئولیت محدود” یک شرکت، عملاً بدان معناست که شرکت می‌تواند هزینه اشتباهات خود را بر دوش جامعه بیندازد.

   در سال ۱۹۸۴، بخاطر یک سهل‌انگاری و نشت گاز در یکی از کارخانجات شیمیایی شرکت آمریکایی یونیون کارباید (۲) در منطقه بوپال (۳) کشور هند، ۲۲ هزار نفر جان خود را ازدست دادند و حداقل یکصد هزار نفر نیز مجروح شدند. پس از طی فرآیندهای حقوقی طولانی، نهایتاً یونیون کارباید، با پرداخت ۴۷۰ میلیون دلار به عنوان غرامت به دولت هند موافقت کرد. در آن زمان، مجموع سهام در گردش یونیون کارباید در حدود ۱۵۵ میلیون سهم بود و بدین ترتیب، هریک از سهامداران یونیون کارباید، در برابر این خسارت عظیم، تنها ۲۵ دلار به جامعه هند پرداختند.

   مثال فوق به خوبی نشان می‌دهد که این مدل اقتصادی (که یکی از عواملی بود که منجر به پیشی گرفتن اقتصادی اروپا و غرب نسبت به شرق شد) چگونه به بهای نادیده گرفتن مسئولیت اجتماعی، امتیازات ویژه‌ای را برای تولید ثروت به اشخاص ارائه می‌دهد.

   البته باید گفت که ازمیان صاحبان صنایع، آنها که احساس تعهد می‌کنند امیدوارند که بحث “مسئولیت اجتماعی شرکت‌ها” (که از زمان مطرح شدن آن چندان نمی‌گذرد) در کاهش چنین فجایعی نقش مؤثری ایفا نماید. اما باوجود تمامی عوامل انگیزشی برای ترغیب جامعه تجاری نسبت به پذیرش سطح بالاتری از مسئولیت اجتماعی، متأسفانه این تلاش‌ها هیچگاه کاملاً نتیجه‌بخش نخواهند بود چراکه همان‌طور که میلتون فریدمن (۴)، برنده جایزه نوبل اقتصاد نیز صراحتاً گفته است، تنها مسئولیت اجتماعی واقعی یک شرکت اقتصادی، تولید سود برای سهامداران آن است و بس. به بیان دیگر، تا زمانی که “مسئولیت محدود” برای سهامداران شرکت‌های اقتصادی به شکل قانونی وجود داشته باشد، شرکت‌ها هیچگاه به‌طور کامل مسئولیت اجتماعی خود را نخواهند پذیرفت. به عبارتی، بحث نسبتاً جدید “مسئولیت اجتماعی شرکت‌ها” عملاً قادر نخواهد بود بر ایده اصلی تأسیس یک شرکت یعنی محفوظ نگاه داشتن سهامداران در برابر ضررهای مالی احتمالی حاصل از عملکرد شرکت، تأثیر قابل توجهی بگذارد.

   البته با تغییر قواعد تجاری موجود، بسیاری از شرکت‌های اقتصادی ممکن است به بازیگران متعهدی در صحنه جامعه بدل شوند. اما این تحول در جامعه تجاری صورت نخواهد گرفت مگر آنکه قوانین مربوطه به گونه‌ای تغییر کند که مسئولیت اجتماعی شرکت‌ها در عمل، به ایجاد سود برای سهامداران آنها منحصر نگردد.

پی‌نوشت:

۱- Vasco de Gama

۲- Union Carbide

۳- Bhopal

۴- Milton Friedman

منبع:

Ode Magazine, January 2005

نشریه تفکر متعالی شماره پنج – پاییز ۸۵